تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول
آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

iranpoetry(at).gmail.com

 



 


May 31, 2005 01:13 AM

دين روشنفكرى‏/اسماعيل امينى


    اصول دين روشنفكرى‏
          اسماعيل امينى
نگاهى به مقاله:      راز ماندگارى از عنايت سميعى‏
 
    «راز ماندگارى» را عنايت سميعى درباره راز ماندگارى شعر سپهرى نوشته است و «الفبا» آن را از شماره 4 مجله «سهراب» نقل كرد. درباره سپهرى بسيار نوشته‏اند و بسيار خوانده‏ايم. اما آنچه در مقاله «راز ماندگارى» ماندگار به نظر مى‏رسد، وفادارى نويسنده به اصول دين روشنفكرى است كه به بهانه سخن گفتن از شعر سپهرى در واقع به نوعى اعلام مواضع و تجديد بيعت با اين دين شگفت و تماشايى مى‏كند.
    «دين روشنفكرى» برآمده از اصولى است جزمى، قطعى و ترديدناپذير كه همه پيروان آن، اين اصول را پذيرفته‏اند و به آن ايمان دارند و در هر چند جمله‏اى كه بر زبان و قلم مى‏آورند يكى از اين اصلها را چون حقيقتى ازلى - ابدى بازگو مى‏كنند و البته توقع دارند كه شنوندگان و خوانندگان بى‏چون و چرا آن را بپذيرند.
    روشنفكران جوان و تازه‏كار معمولاً بيان اصول دين خود را با «همان‏طور كه مى‏دانيم» همراه مى‏كنند، اما روشنفكران حرفه‏اى و با تجربه، مؤمن‏تر و آموخته‏تر از آن هستند كه حتى اين مقدار ترديد را در قطعيت اصول دين خود روا بدارند، اين است كه با اعتماد به نفس كامل آن حقايق ازلى - ابدى را بيان مى‏كنند و تصورشان بر اين است كه در بنيان مرصوص اصول دين آنها! هيچ خللى وارد نيست. اما مرورى بر اصول دين روشنفكرى در مقاله «راز ماندگارى»:
 1- «ما جامعه عقب‏مانده‏اى هستيم، زيرا در جامعه ما همه چيز بر حسب ثنويت "با ما" يا "بر ما" اندازه‏گيرى مى‏شود و تفكيك و تمايزى در معيارهاى ارزشيابى بروز نمى‏كند.»
    در بيان اين اصل، روشنفكر مؤمن و وفادار به اصول، فراموش مى‏كند كه بگويد وقتى غايتى براى انسان و جامعه انسانى متصور نيست و بر اساس مبانى دين روشنفكرى همه چيز نسبى است. طرح موضوع عقب‏ماندگى، مستلزم ترسيم هدف و مسيرى مشخص و مشترك براى جوامع انسانى است؛ كه بر اساس آن بتوان مفاهيم پيشرفت و عقب‏ماندگى را تبيين كرد. وگرنه در اين جهان نسبى و تجربى هر كس در هر مسيرى كه هست و هر حالتى كه دارد به هر حال زندگى مى‏كند و معيارى براى سنجش پيشرفت و عقب‏ماندگى او نداريم. قايل بودن غايت و معيار ارزيابى براى رفتار و افكار انسان و جامعه همان چيزى است كه در دين روشنفكرى ايدئولوژى مى‏نامند و بر اساس اصل دوم اين دين:
 2- «ايدئولوژى به معناى قالب‏گيرى زندگى است و همه ايدئولوژيها مخل و مخرب زندگى هستند و هر چيزى كه نشانى از ايدئولوژى نداشته باشد، مدرن محسوب مى‏شود.»
 3- «تاريخ شرق و پيامدهاى انديشه عرفانى موكداً متذكر مى‏شود كه دموكراسى گَل‏وگشادِ جامع بى‏مانع كه سنگ، گياه، جانور و انسان را يك‏جا دربرمى‏گيرد، در عمل به نفى انسان و اعمال سلطه خشونت‏بار بر انسان مى‏انجامد.»
    بنابراين بر اساس اصل چهارم دين روشنفكرى:
 4- «دموكراسى ليبرال كه زاده انديشه غربى است و استوار بر قوانين و قراردادهاى اجتماعى به مراتب از دموكراسى هم‏ترازبينى همه موجودات كارآمدتر است.»
 يعنى اعمال سلطه خشونت‏بار بر انسان، زاييده عرفان شرقى است و دموكراسى ليبرال كه زاده انديشه غربى است راه رهايى انسان از خشونت و سلطه است!!
 5- «بركشيدن طبيعت به مرتبه الوهى و نگاه رازآميز به آن، عين ايدئولوژى است.»
    حالا روشن شد كه دعوا بر سر چيست؟ ايدئولوژى در دين روشنفكرى نه جزم‏انديشى و اعتقاد بدون تعقل و استدلال، به اصول تغييرناپذير است و نه قالب زدن تمام تاريخ و تفكر انسانى در چارچوب شيك و مدرن دموكراسى ليبرال غربى، «قايل بودن به رازآميزى جهان و اعتقاد به متافيزيك و الوهيت عين ايدئولوژى است» و چنانچه در اصل دوم آمد هر ايدئولوژى‏اى مخرب و مخل زندگى است.
 6- «اعتقاد به علم در جوامع عقب‏مانده (براى يافتن مصداق جوامع عقب‏مانده به اصل اول مراجعه شود) فقط متعلق به گروهى اندك است كه بدنه جامعه سرايت نمى‏كند (نگارنده مقاله هم لابد از آن گروه اندك است) و عقب‏ماندگى را برقرار و پايدار نگه مى‏دارد. ذهنيت اسطوره‏اى در جوامع مزبور، اعمال سلطه را آسان مى‏كند و مبادله آزاد آرا و عقايد را دشوار»!!
 7- البته اصول دين روشنفكرى بيش از هفت اصل است مثلاً «كثرت باورى مدرن»، «اسطوره (كه تفكر دينى نيز بخشى از آن است) به دوران ماقبل عقلانيت منطقى و علمى تعلق دارد كه در ادوار بعدى استحاله مى‏يابد.»
 «در جوامع عقب‏مانده اسطوره، موانعى بر سر راه پيشرفت علم برپا مى‏كند كه بر اثر آن، تفسير اسطوره‏اى از جهان بر تبيين علّى قوانين طبيعت رجحان دارد».
 8- اما ما به همين هفت بند بسنده مى‏كنيم و از كنكاش در ساير احكام جزمى و گاه حيرت‏انگيز صادر شده درباره شعر سپهرى نيز چشم مى‏پوشيم. (احكامى نظير اين: «تخيل قوى به همراه دانش ناچيز زبانى دست به دست هم دادند و به آفرينش زبانى منجر شدند كه به نام سهراب سپهرى سند خورده است.»
    طالبان اين احكام و شيفتگان آشنايى بيشتر با اصول دين روشنفكرى به اصل مقاله مراجعه كنند.
 


منبع:الفبا

 

IranPoetry.com//©2004-2008 • All Rights Reserved
بازنشر اينترنتي مطالب اين سايت با ذکر
آدرس دقيق بلامانع است