تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول
آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

iranpoetry(at).gmail.com

 



 


February 25, 2005 04:19 PM

از زخم، از درد، از عشق

نگاهي به مجموعه شعر از زبان زخمها سرودة محمدرضا رستم پور
جليل صفربيگي



تمام درد من از زخم، عشق و تنهايي است
كسي نبود در اين درد مشترك بگذر!


غزل فارسي با همة فراز و فرودهايش همچنان به عنوان قالبي پويا به حيات خويش ادامه مي‌دهد و با اقبال شاعران و مخاطبان شعر فارسي مواجه است.
جريانهاي شعري نيمايي و سپيد نه تنها غزل را تضعيف نكردند و به حاشيه نراندند بلكه به ظرفيتها و تواناييهاي اين قالب نيز افزوده و فضا را براي هنرنمايي بيشتر شاعران غزلسرا فراهم آوردند.
نمي‌دانم اصطلاح غزل امروز تا چه اندازه درست است. آيا قيد امروز معنايي خاص را در پس پشت خويش دارد يا صرفاً وجه تمايزي است براي غزل ديروز و امروز، كه غزل ديروز نيز خود جاي تفسير و تأويل دارد.
غزل پست مدرن، فراغزل، غزل سپيد، غزل خودكار و ... عناويني هستند كه مدتي است مطرح شده‌اند و پيروان آنها براي خود مانيفست و بيانيه نيز دارند و هر كدام مشخصات خاصي را براي غزلشان برمي‌شمرند. اما در واقع هيچ كدامشان چيز تازه‌اي نياورده و گلي بر سر ادبيات فارسي نزده‌اند. مجموع همة اين مانيفستها غزل امروز را تعريف مي‌كنند.
منوچهر نيستاني، هوشنگ ابتهاج، نوذر پرنگ، حسين منزوي، عمران صلاحي، عليرضا طبايي، محمد سلماني، سيمين بهبهاني، محمد علي بهمني، قيصر امين پور و تعدادي نامهاي آشناي ديگر در عرصة غزل امروز خودنمايي مي‌كنند.
غزل جوان امروز اما حكايتي ديگر دارد. از يكسو جواناني پرشور و باانگيزه در اين عرصه به فعاليت مشغولند كه آثاري درخور تأمل در كارنامة ادبي خويش دارند و از سوي ديگر تعدادي از جوانان جوياي نام نيز به خلق آثاري در قالب غزل پرداخته‌اند كه از غزلها تنها قالب آن ‌را دارند.
فرم‌گرايي محض در آثار اين دسته از شاعران جوان مشهود است و غلبة فرم بر محتوا مهم‌ترين نكته‌اي است كه در اين ارتباط مي‌شود متذكر شد.
استفاده از زبان گفتار از نكات بارز و برجستة غزل امروز است كه وجهه‌اي خاص به آن بخشيده است، اما استفادة بيش از حد و افراط در به‌كارگيري تعابير و اصطلاحات كوچه بازاري گاه غزل امروز را به سطحي نازل كشانده و فخامت و استواري شعر فارسي را زير سؤال برده است.
نگاه زميني و سطحي به مقولة عشق و اروتيسم آشكار و بي‌پرده از آفتهاي ديگر غزل امروز جوان است كه گاه غزل را در هر دو حوزة صورت و معنا به ابتذال مي‌كشد.
در اين ميان نوآوريهايي كه در عرصة وزن و قافيه صورت مي‌گيرد در صورتي كه بر مبناي زبان فارسي و در چارچوب آن باشد قابل توجه و تقدير است، اما افتادن از آن‌طرف بام، زبان غزل را دچار لكنت كرده و از زيباييهاي ذاتي اين قالب كاسته است.
نكتة مهم در غزل جوان امروز سطحي بودن و شعاري بودن اغلب غزلهاي سروده شده توسط شاعران جوان است كه به آفتي براي شعر اين قشر بدل شده است.
نمونه‌هاي بسياري در دسترس است كه به علت طولاني شدن مقال از ذكر آنها صرف‌نظر مي‌كنم.
اما مجموعة «از زبان زخمها» سرودة شاعر جوان و پوياي ايلامي، محمدرضا رستم‌پور، از مجموعه‌هاي قابل اعتناي چاپ شده توسط دفتر شعر جوان است كه در اين مقال به اختصار نگاهي به غزليات اين مجموعه دارم.
رستم‌پور در اين مجموعه با ارائة غزلهايي زيبا و درخور تأمل مجموعه‌اي خواندني را پيش روي ما مي‌گشايد كه مهم‌ترين مشخصة آن تفكر است.
غزلها اغلب از ساختاري قدرتمند برخوردار بوده و داراي انسجام و استحكام خاصي هستند. نو بودن زبان و نوسرايي، استفاده از تركيبات و اصطلاحات جديد و امروزين، تفكر يا محتواي برجسته و قابل توجه، غزل رستم‌پور را خواندني و جذاب كرده است.
غزلهاي اين مجموعه داراي شناسنامه و مشخصة خاص زباني نيستند، اما به هيچ وجه تحت تأثير زبان يا تفكري خاص سروده نشده‌اند و در ساية شاعري خاص قرار
نگرفته‌اند كه گواه اين مطلب است كه رستم پور حرفهايي براي گفتن دارد. مسئله‌اي كه در شعر شاعران جوان ما يا به فراموشي سپرده شده و يا دست‌كم گرفته شده است:
گذشتم از هوس سير ديدنت اي ماه
كه كور رحم و خسيس‌اند ابرهاي سياه
به نوشداروي چشم تو بي نيازم كرد
درنگ عمدي تقدير زيرك و خودخواه
غزل وهم وصل ـ ص 17
چرا در اين قفس‌آباد كس از پر نمي‌گويد
همه ديوار هم هستيم و كس از در نمي‌گويد
غزل ققنوسانه ـ ص27
پر از اندوه يلدايي و زخم تيغ انكاريم
ولي مردانه خاموشيم و از ناله سبكباريم
از اين اطراف بوي التيامي برنمي‌خيزد
چرا ما بي‌سبب از زخمهامان پرده برداريم
در اين سو دشنة ياران در آن سو كينة دشمن
نمي‌دانيم دلها را كدامين سوي بسپاريم
يك حنجره فرياد ـ ص 35
نويد شيهة رخشي از فراز چاه نمي‌آيد
و هر شغاد دغل‌كاري مرا به گريه مي‌اندازد
در اين فضا كه پلنگانش هزار زخم به جان دارند
غروب كاذب كفتاري مرا به گريه مي‌اندازد
نقاب ـ ص45
عاطفه از ديگر عناصر اصلي غزل رستم‌پور است. عاطفه‌اي كه با صميميتي مثال زدني مخاطب را به سمت غزل مي‌كشاند و حس قوي و تأثيرگذار شاعر رنگ و بويي خاص به اين نوع غزل مي‌دهد.
غزلهاي اين مجموعه يا داراي بار انديشه‌اي هستند و يا عاشقانه‌اند و عاطفي. و روح غزل فارسي نيز عشق است و عشق.
عشق اما در شعر رستم‌پور مضموني سطحي و اينجايي نيست و اگر هم در بعضي غزلها چنين وانمود شده به عشقي مقدس تبديل شده و جنبه‌هاي زميني آن تحت تأثير فضاسازي شاعر قرار گرفته است:
و عشق اينكه دل از او به اشتياق مي‌افتد
بدون آنكه بخواهيم اتفاق مي‌افتد
اگرچه بار گراني است گر به دوش نباشد
مسير چشمة بودن به باتلاق مي‌افتد
چه حكمتي است خدايا كه بي‌بلاي وجودش
ميان زندگي و مرگ انطباق مي‌افتد
هنوز هيچ دلي پي نبرده است كه اين شور
چرا بي‌آنكه بخواهيم اتفاق مي‌افتد
اتفاق ـ ص 13
گمان نمي‌كنم اين دستها به هم برسند
دو دلشكستة در انزوا به هم برسند
ضريح و نذر رها كن بعيد مي‌دانم
دو دست دور به زور دعا به هم برسند
شكوه عشق به زير سؤال خواهد رفت
وگرنه مي‌شود آسان دو تا به هم برسند
غزل شكوه عشق ـ ص11
قبول اينكه تو هفت آسمان سري از من
ولي نبايد اين‌گونه بگذري از من
چه مي‌شود كه علي‌رغم اين همه دشمن
به سينه‌ات بزني سنگ ديگري از من
غزل شوق آخر ـ ص 21
تنوع اوزان به كار گرفته شده در غزلهاي رستم پور نشان از تسلط او بر وزن دارد كه در اين مجموعه در يك وزن شاعر موفق به خلق دو فضاي مجزا و گاه متضاد مي‌شود. قافيه نيز در اكثر غزلها به درستي نشسته و زنگ خاص خود را دارد.
دهان زخم، درخت غزل، چشمة بودن، گوشهاي فلك، زخمهاي خيال، نوشداروي چشم، آينة درد، كوه غم، غزالان خوش لبخند، رسوم دلبري، شوق شدن، طغيان شدن، شط شگرف عشق، چنبرة دنيا، تصوير عاشقي، قفس آباد، كينة خنجر، روح خاكستر، ساز خيال و بسياري تركيبات ديگر در اين مجموعه به چشم مي‌خورند كه فضايي امروزين و مدرن ندارند و به تركيباتي كليشه تبديل شده‌اند كه همين غزلها را در فضايي نئوكلاسيك نگه داشته است.
غزلهاي مسافر، هبوط، شيون، فرصتي آبي، يك حنجره فرياد، وسوسه و سراب از غزلهايي هستند كه فضايي قديمي‌تر دارند و شاعر مي‌توانست با صرف‌ نظر از آنها فضاي مجموعه را يكدست‌تر كند.
بخش پاياني «از زبان زخمها» را شعرهاي سپيد رستم‌پور تشكيل مي‌دهند كه با غزلهاي مجموعه همخواني زيادي ندارند. قوت و ساختار مستحكم اغلب غزلها باعث شده كه شعرهاي سپيد مجموعه به چشم نيايند.
به اعتقاد نگارنده رستم‌پور مي تواند با جسارت بيشتر در فضاهاي جديد شعر فارسي نيز غور كند و از امكانات ساير قالبهاي شعر فارسي و نيز ساير هنرها در تقويت شعر خود بكوشد. فضاهايي كه رستم‌پور در غزلهاي عاشقانه‌اش به خوبي به آنها نزديك شده و غزلهايي به ياد ماندني سروده است.


به نقل از مجله  الفبا

 

IranPoetry.com/Hadi Mohammadzadeh/©2004-2010 • All Rights Reserved
بازنشر اينترنتي مطالب اين سايت با ذکر
آدرس دقيق بلامانع است