تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول
آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

iranpoetry(at).gmail.com

 



 


January 11, 2005 08:54 PM

معري‌ مابي‌ معاصر/مجيد مرادي‌

معري‌ مابي‌ معاصر
نقدي‌ بر مجموعه‌ شعر ((تحته‌ كنزلهما)) از حسن‌ و حسين‌ خليفه‌
نويسنده‌: محمدعلي‌ شمس‌الدين‌ شاعر برجسته‌ معاصر عرب‌
ترجمه‌: مجيد مرادي‌


1ــ پديده‌ نوشتن‌ شعر مشترك‌ پديده‌اي‌ كه‌ توجهم‌ را به‌ خود جلب‌ كرده‌ اين‌ است‌ كه‌ برادران‌ همزاد (دوقلو) حسن‌ وحسين‌ خليفه‌، يك‌ شعر را با هم‌ مي‌سرايند. اين‌ پديده‌، در صورتي‌ كه‌ شعر مشتركشان‌ شعري‌ نوآورانه‌ و با ويژگي‌هايي‌ ميراثي‌(سنتي‌) و در همان‌ حال‌ معاصر نمي‌بود، چندان‌ جلب‌ توجه‌ نمي‌كرد. كنجكاوي‌ اي‌ كه‌ مرا به‌ درنگ‌ در مجموعه‌ شعر اين‌ دو برادر كشاند، از سويي‌ مرتبط‌ به‌ درك‌ جوهر شعر اين‌ دو و فهم‌ مباني‌ آن‌ از ط‌ريق‌ شعرهاي‌ اين‌ مجموعه‌ و از سوي‌ ديگر پي‌ بردن‌ به‌ ساز و كار نگارش‌ مشترك‌ شعر بود و دانستن‌ اين‌ كه‌ چگونه‌ دو نفر يك‌ قطعه‌ شعر را با هم‌ مي‌نويسند؟ و رابط‌ه‌ خودآگاه‌ و ناخودآگاه‌ با آن‌ چيست‌؟ و تا چه‌ اندازه‌ مي‌توان‌ شعر را كاري‌ دروني‌ و فردي‌ دانست‌ كه‌ از ژرفاي‌ ذات‌ انساني‌ سر مي‌زند و در هزار توي‌ تاريكي‌ها و روشنايي‌ها و رازها و با اشتياق‌ به‌ بيان‌ و تعبير آن‌ رازها شكل‌ مي‌گيرد و بلكه‌ از رحم‌ رازها زاده‌
مي‌شود؟ رازهايي‌ كه‌ گاه‌ بر صاحب‌ خود مي‌شورند... چگونه‌ اصل‌ يك‌ شعر در ژرفاي‌ دو جان‌ جدا و متحد ــ مانند اين‌ دو برادر ــ نهفته‌ است‌ و آن‌ دو مانند دو چاه‌ مجاور آبشان‌ را ــ كه‌ از يك‌ چشمه‌ است‌ ــ بادلوهايي‌ همانند به‌ بالا مي‌فرستند. زماني‌ كه‌ حسن‌ و حسين‌ نسخه‌ دست‌نويس‌ مجموعه‌ شعر خود را به‌ من‌ دادند تا بخوانم‌ و مقدمه‌اي‌ بر آن‌ بنويسم‌، پيش‌ از هر چيز مستقيما سراغ‌ اين‌ مجموعه‌ رفتم‌. زيرا اين‌ پديده‌ ــ يعني‌ شعر مشترك‌ ــ تنها در صورتي‌ مهم‌ بود كه‌ شعرشان‌ ارزش‌ شعري‌ داشته‌ باشد. اگر اين‌ منتفي‌ بود هر پرسش‌ ديگري‌ درباره‌ كيفيت‌ خلق‌ آن‌ نيز منتفي‌ مي‌بود. اما شعريت‌ اين‌ مجموعه‌ برجسته‌ و داراي‌ امتيازات‌ و ويژگي‌هايي‌ بود كه‌ ذكر خواهم‌ كرد. با توجه‌ به‌ ارزش‌ شعري‌ آن‌ بود كه‌ كنجكاوي‌ام‌ براي‌ شناخت‌ برخي‌ اسرار اين‌ كتاب‌ مشترك‌ برانگيخته‌ شد. البته‌ اين‌ كار در گذشته‌ و حال‌ ادبيات‌ عرب‌ منحصر به‌ فرد نيست‌. كهن‌ترين‌ نمونه‌ چنين‌ اتفاقي‌ را ثعالبي‌ در كتاب‌ ((يتيمه‌ الدهر)) از دو برادر شاعر ملقب‌ به‌ ((خالديين‌)) منسوب‌ به‌ روستاي‌ خالدي‌ از توابع‌ موصل‌ ياد كرده‌ است‌. اين‌ لقب‌ بر اسم‌ آن‌ دو غلبه‌ داشته‌ و آنان‌ با همين‌ نام‌ شناخته‌ شده‌اند. ثعالبي‌ شعر آن‌ دو را با عبارت‌ ((ان‌ هذان‌ لساحران‌)) (اين‌ دو هر آينه‌ ساحرانند)ــ كه‌ تلميحي‌ است‌ به‌ يكي‌ از آيات‌ قرآن‌ ــ مي‌ستايد. اما ابوالعلا معري‌ اين‌ پديده‌ را، چيزي‌ عجيب‌ مي‌بيند و مي‌گويد: ((چنين‌ چيزي‌ در بين‌ فرزندان‌ آدم‌ بي‌نظ‌ير است‌)) برادران‌ خالدي‌ در ايام‌ سيف‌الدوله‌ همداني‌ و از شاعران‌ سرشناس‌ در دربار وي‌ بوده‌اند و او را با شعرهايي‌ ستوده‌اند. گفته‌ مي‌شود كه‌ اين‌ دو خصومتي‌ شعري‌ با سري‌ رفا داشتند كه‌ به‌ دزديدن‌ شعر خود متهمشان‌ كرده‌ بود. اين‌ پديده‌ كه‌ معري‌ ((چيز عجيب‌))اش‌ مي‌نامد و نظ‌يري‌ براي‌ آن‌ در ميان‌ بني‌آدم‌ نمي‌يابد در فرهنگ‌ها و تجربيات‌ متعددي‌ تكرار شده‌ است‌. چنان‌ كه‌ در فرهنگ‌ معاصر عرب‌ سه‌ شاهد بر آن‌ مي‌توان‌ يافت‌. يكي‌ از اين‌ شواهد، حسن‌ و حسين‌ خليفه‌اند. پيش‌ از اين‌ دو، دو برادر شاعر و موسيقيدان‌ لبناني‌ با نام‌هاي‌ ((عاصي‌ و منصور رحباني‌)) نيز چنين‌ تجربه‌اي‌ داشتند. مورد سوم‌ دو رمان‌ نويس‌ معروف‌ نابرادر با نام‌هاي‌ ((عبدالرحمان‌ منيف‌ و جبرا ابراهيم‌ جبرا)) بوده‌اند كه‌ رمان‌ مشترك‌ ((جهان‌ بي‌نقشه‌)) را نوشتند. اما در غرب‌ نگارش‌هاي‌ مشترك‌، فراوان‌ در تجربه‌ سوررئاليست‌ها و مشاركت‌ گروهي‌ آنان‌ در نوشتن‌ شعرها و متون‌ ادبي‌ ــ به‌ عنوان‌ جزيي‌ از كار تجربي‌ نوآورانه‌اشان‌ ديده‌ مي‌شود. از آن‌ رو كه‌ بخش‌ عظ‌يمي‌ از جوهر و ريشه‌ شعر، ساخته‌ ناخودآگاه‌ و مخيله‌ و نزول‌ تجارب‌ مستور و معلوم‌ و آگاهي‌ها و فرهنگ‌ شخصي‌ شاعر در زبان‌ شعري‌اش‌ است‌ كه‌ ولادت‌ ويژه‌ آن‌ با ساز و كار ويژه‌ آن‌ انجام‌ مي‌شود و اين‌ وضع‌ سبب‌ مي‌شود كه‌ اسلوب‌ شعري‌ خود شاعر باشد، نخستين‌ پرسشم‌ از برادران‌ خليفه‌ اين‌ بود كه‌ چگونه‌ شعر مشترك‌ مي‌سرايند؟ ملاحظ‌ه‌ كردم‌ كه‌ اين‌ دو برادر حتي‌ در ظ‌اهر به‌ شدت‌ تشابه‌ دارند و... عجيب‌تر اين‌ كه‌ حتي‌ تعديل‌هايي‌ هم‌ كه‌ در اثر حوادث‌ و اتفاقات‌ در تركيب‌ اوليه‌ بدنشان‌ پديد آمده‌، كاملا مشابه‌ است‌. براي‌ مثال‌ بر بالاي‌ ابروي‌ هر كدام‌ از اين‌ دو اثر شكاف‌ كوچكي‌ وجود دارد كه‌ اثر زخمي‌ است‌ و به‌ صورت‌ هلال‌ و به‌ يك‌ فاصله‌ از ابرو و در مكاني‌ مشابه‌ قرار دارد. در اين‌ باره‌ از آن‌ دو پرسيدم‌. پاسخ‌ دادند كه‌ اثر زخمي‌ است‌ قديمي‌ كه‌ سال‌ها پيش‌ ابتدا براي‌ يكي‌ و چند سال‌ بعد براي‌ ديگري‌ بر اثر حادثه‌اي‌ مشابه‌ به‌ شكل‌ مشابه‌، پديد آمده‌ است‌. از آن‌ دو درباره‌ زندگي‌ مشترك‌ و تمايلات‌ و احساسات‌ مشترك‌ و حتي‌ حوادث‌ مشترك‌ پرسيدم‌. در همه‌ اين‌ها بين‌ آن‌ دو تط‌ابق‌ دهشت‌ برانگيزي‌ وجود داشت‌، چندان‌ كه‌ گويي‌ در برابر روح‌ واحدي‌ هستيم‌ كه‌ در دو بدن‌ تجسم‌ يافته‌اند. سبحان‌ الله‌ از قدرت‌ آن‌ ابداع‌گر و آفريننده‌ بزرگ‌! جل‌الخالق‌! چه‌ زيبا و شگفت‌ است‌ صنع‌ او! دو پرسش‌ ديگر را هم‌ به‌ انگيزه‌ كنجكاوي‌ شناخت‌ و درك‌ رازها افزودم‌. نخست‌ اين‌ كه‌ آيا اين‌ دو برادر شاعر تجربه‌ دوستي‌ با جنس‌ مخالف‌ را در ط‌ول‌ زندگي‌اشان‌ تجربه‌ كرده‌اند؟ پاسخي‌ كه‌ هيچ‌ انتظ‌ارم‌ را بر نياورد اين‌ بود: هرگز! هيچ‌ كدام‌ از اين‌ دو، تجربه‌ عاشقانه‌اي‌ در زندگي‌اشان‌ تاكنون‌
نداشته‌اند. شايد اين‌ امتناع‌ مشترك‌ نيز دلالت‌ خاص‌ خود را دارد. بسيار خوب‌... پرسش‌ دوم‌ من‌ اين‌ بود كه‌ آيا هيچ‌ كدام‌ از اين‌ دو خواب‌ و روياي‌ شبانه‌ مي‌بينند؟ پاسخ‌ هر دو ((آري‌)) بود، اما هيچ‌ كدام‌ اين‌ موضوع‌ را بسط‌ نداده‌اند تا ميزان‌ تط‌ابق‌ روياهايشان‌ با واقعيت‌ آزموده‌ شود. به‌ هر روي‌ اين‌ دو همان‌ گونه‌ كه‌ شعر مشترك‌ مي‌نويسند به‌ ط‌ور انفرادي‌ نيز شعر مي‌سرايند. و اگر علامت‌هاي‌ صفحه‌ پايان‌ كتاب‌ كه‌ شعرهاي‌ انفرادي‌ حسن‌ را با يك‌ ستاره‌ و شعرهاي‌ حسين‌ را با دو ستاره‌ مشخص‌ كرده‌، نبود، نمي‌توانستيم‌ شعرهاي‌ اختصاصي‌ هر كدام‌ را با استناد به‌ تفاوت‌ اسلوب‌ شعري‌ آن‌ دو تشخيص‌ دهيم‌، زيرا در تمامي‌ شعرها به‌ لحاظ‌ لهجه‌ زبان‌ و ايده‌ و تصوير و ساخت‌ و... هيچ‌ تفاوتي‌ وجود ندارد. پرسشم‌ از كيفيت‌ نگارش‌ شعر مشترك‌ مرا به‌ تشابه‌ كامل‌ در فن‌آوري‌ اين‌ نگارش‌ استثنايي‌ بين‌ اين‌ دو برادر و بين‌ دو رمان‌نويس‌، ((عبدالرحمان‌ منيف‌)) و ((جبرا ابراهيم‌ جبرا)) واقف‌ كرد. من‌ رابط‌ه‌اي‌ دوستانه‌ با ((جبرا ابراهيم‌ جبرا)) داشتم‌ و روزي‌ از چگونگي‌ نگارش‌ رمان‌ مشترك‌ ))جهان‌ بي‌نقشه‌)) همراه‌ با ((منيف‌)) پرسيدم‌. من‌ از اين‌ رمان‌ بسيار خوشم‌ مي‌آمد و هنوز هم‌ مي‌پسندمش‌. وي‌ به‌ من‌ پاسخ‌ داد كه‌ شيوه‌ كارشان‌ چنين‌ بوده‌ كه‌ پس‌ از توافق‌ دو نويسنده‌ بر كتابت‌ رمان‌ مشترك‌ يكي‌ از آن‌ دو به‌ تنهايي‌ اقدام‌ به‌ نوشتن‌ فصل‌ نخست‌ آن‌ مي‌كرده‌ و پس‌ از پايان‌ نگارش‌ فصل‌ نخست‌ آن‌ را به‌ دوستش‌ مي‌سپرده‌ و او پس‌ از خواندن‌ آن‌ فصل‌، فصل‌ دوم‌ آن‌ را به‌ تنهايي‌ تكميل‌ مي‌كرده‌ و اين‌ كار تا پايان‌ رمان‌ ادامه‌ يافته‌ است‌. آن‌ گاه‌ دو نويسنده‌ جلسه‌ مشتركي‌ برگزار كردند تا پس‌ از تعديل‌ و ويرايش‌ كار مشتركشان‌ آن‌ را به‌ دست‌ چاپ‌ بسپارند. شعرهاي‌ مشترك‌ كه‌ حسن‌ و حسين‌ خليفه‌ مي‌نويسند، تفاوتي‌ با آن‌ چه‌ كه‌ آن‌ رمان‌نويس‌ براي‌ من‌ تعريف‌ كرده‌ ندارد. اين‌ دو برادر ــ چنان‌ كه‌ خودشان‌ توضيح‌ دادند ــ در يك‌ اتاق‌ مي‌نشينند و يكي‌ از آن‌ دو بخشي‌ از يك‌ شعر را مي‌سرايد و به‌ برادرش‌ مي‌دهد تا او بخش‌ ديگري‌ از آن‌ را تكميل‌ كند و اين‌ داد و ستد تا پايان‌ يك‌ شعر ادامه‌ مي‌يابد. آن‌ گاه‌ در جلسه‌ مشتركي‌ آن‌ را تعديل‌ و تكميل‌ و شكل‌ نهايي‌ شعر مشتركشان‌ را مشخص‌ مي‌كنند. تشابه‌ شعر اين‌ دو چندان‌ است‌ كه‌ امكان‌ ندارد در شعرهاي‌ مشتركشان‌ دو شيوه‌ و يا دو شاعر و دو زبان‌ متفاوت‌ احساس‌ شود. از اين‌ها كه‌ بگذريم‌ اكنون‌ در برابر شعرهايي‌ هستيم‌ كه‌ در يك‌ ديوان‌ گنجيده‌اند، با نام‌ ((تحته‌ كنزلهما))، اكنون‌ وقت‌ آن‌ رسيده‌ تا ببينيم‌ ويژگي‌هاي‌ شعري‌ و اسلوبي‌ اين‌ مجموعه‌ شعر چيست‌ و چه‌ عواملي‌ شعر اين‌ دو شاعر را از مجموعه‌ شعر نو و معاصر عرب‌ تمايز مي‌بخشد.


2ــ ويژگي‌ها و نشانه‌هاي‌ شعري‌ مجموعه‌ ((تحته‌ كنزلهما))
شعرهاي‌ اين‌ مجموعه‌ بين‌ شعر نو و شعر كهن‌ (به‌ لحاظ‌ وزن‌ و قالب‌) دور مي‌زند. دايره‌ واژگاني‌ اين‌ مجموعه‌ هم‌ دربردارنده‌ برخي‌ كلمات‌ و عبارات‌ بيگانه‌ با حروف‌ اصلي‌ است‌ مانندBye ،,Highway   sorry ,helloو ديگر كلمات‌ انگليسي‌ از اين‌ دست‌، و هم‌ كلمات‌ و عباراتي‌ از لهجه‌ عاميانه‌ عراقي‌ را دربردارد مانند شعر ))نشيدالفاخته‌)) (سرود فاخته‌) كه‌ بازسازي‌ آوازي‌ محلي‌ (عراقي‌) است‌:
))كوكوكتي‌... ((كوكوي‌ من‌
وين‌ كنت‌ كجا بودي‌
ــ با لحل.. ــ در حله‌
ــ اشتاكلين‌ چه‌ مي‌خوري‌
ــ باجل... ــ باقلا
شتشربين‌؟ چه‌ مي‌نوشي‌؟
ــ ماي‌ الله‌...)) ــ آب‌ خدا..))
اين‌ نمونه‌ زبان‌ بلاغي‌ و بياني‌اي‌ است‌ كه‌ از چشمه‌هاي‌ بالا دست‌ ميراث‌ و از ابعاد استوارتر ميراث‌ مانند قرآن‌ كريم‌ و نهج‌البلاغه‌ و اشعار ابوالعلا معري‌ سرازير شده‌ است‌. از اين‌ رو سرچشمه‌هاي‌ فرهنگي‌ و زباني‌ اين‌ دو شاعر، گاه‌ آب‌هايي‌ از شعر مي‌تراود كه‌ اصل‌ خود را حفظ‌ كرده‌ است‌ ولي‌ زيستن‌ اين‌ دو در اين‌ عصر وادارشان‌ كرده‌ شعرهايي‌ بسرايند كه‌ در عين‌ منقط‌ع‌ نبودن‌ از ريشه‌ها و سرچشمه‌هايش‌ در ميراث‌ و سنت‌، به‌ لحاظ‌ نوگرايي‌ در نگاه‌ و آهنگ‌ (موسيقي‌) با آن‌ متفاوت‌ است‌. چرا كه‌ شعر، موسيقي‌ است‌ و به‌ قول‌ افلاط‌ون‌ ))هرگاه‌ شعري‌ تغيير يابد، موسيقي‌ آن‌ هم‌ عوض‌ مي‌شود)). براي‌ مثال‌ در شعرHigh  ) wayبزرگراه‌) كه‌ درباره‌ هر چيز شتاباني‌ است‌، اين‌ فقره‌هاي‌ شعري‌ نو وجود دارد. ))
الخط‌وط‌ السريع مثل‌ السراب‌ / الاسر في‌ الشيراتون‌ /... افتر مثل‌ انط‌فا محرك‌ سيارتي‌ / رعشته‌ و انين‌ / ثم‌ صمت‌ حزين‌ /... نوم‌ ان‌ البدو / سكنوا / و قلقت‌ بقافلتي‌ في‌ الحضر))
 ((خط‌وط‌ شتابان‌ مانند سراب‌اند/
تخت‌ها در شرايتون‌ /... سست‌ مي‌شوم‌
مانند فرو مردن‌ موتور اتومبيلم‌/ رعشه‌اي‌ و
ناله‌اي‌ / سپس‌ سكوتي‌ حزن‌آلود/...
خواب‌ اين‌ كه‌ بدويان‌ / اقامت‌ گزيده‌اند / و
نگران‌ قافله‌ام‌ در شهر شدم‌.))
 قالب‌ اين‌ شعر قالبي‌ امروزين‌ و مفهوم‌ قديمي‌ آن‌ نو شده‌ و بازيافته‌ است‌. تناقض‌ شعري‌اي‌ كه‌ بر تضاد ))بدويت‌ با شهرنشيني‌)) و ((كوچ‌ با اقامت‌)) است‌، كه‌ تضادي‌ قديمي‌ است‌ و در اين‌ شعر بازيافت‌ شده‌ است‌ كه‌ ما را با نگراني‌ اين‌ دو شاعر (كوچنده‌ به‌ شهر) از ((سكونت‌ بدوياني‌ كه‌ اساسا مخالف‌ سكونت‌ دائمي‌اند، غافلگير مي‌كند. در قط‌عه‌ بعدي‌ نيز كه‌ عنوان‌ ((قط‌ار الانتظ‌ار)) را دارد همين‌ تضاد يا ط‌باق‌ را در معنا مي‌بينيم‌:
المقط‌ور / والركاب‌ جلوس‌
قط‌ار پياده‌ مي‌رود و سواران‌ نشسته‌اند.
و بازي‌ شعري‌اش‌ را با اين‌ ابهام‌ زيبا بين‌ وقايع‌ بيداري‌ و خواب‌ كامل‌ مي‌كند. اما در شعر ((شست‌ و شو گاه‌ انتظ‌ار)) با ايده‌ عميق‌ فلسفي‌اي‌ رو به‌ رو هستيم‌ كه‌ در قالبي‌ معاصر، ربط‌ي‌ با وجود باوري‌ (اگزيستانسياليسم‌) دارد.
))با نت‌ في‌ دك مغتسلي‌ الاشيا
 در دكان‌شويندگان‌ چيزها
كل‌ الغسولين‌ سوا
همه‌ شسته‌ها برابرندالهي‌/
 تتشابه‌ كل‌ الاشيا
 خداي‌ من‌/ همه‌
چيزها شبيه‌همند
 فانا في‌ كل‌ مكان‌ ط‌ين‌
 پس‌ من‌ در هر مكان‌ خاكم‌
و انا في‌ كل‌ زمان‌ ما...))
 و من‌ در هر زمان‌ آبم‌...))


اين‌ گونه‌ ايده‌ پروري‌ در بسياري‌ از شعرهاي‌ بعدي‌ ديوان‌ به‌ ويژه‌ در شعرهاي‌ موزون‌ كلاسيك‌ كه‌ بيش‌ترين‌ حجم‌ اين‌ مجموعه‌ را تشكيل‌ مي‌دهند ما را به‌ بازي‌ زباني‌ عالي‌ مبتني‌ بر صنعت‌ تضاد و به‌ فضايي‌ تاملي‌ و وجودي‌ مي‌رساند كه‌ معنا با اتقان‌ تمام‌ در ظ‌رفيت‌ زبان‌ و در ريخت‌هاي‌ گوناگون‌ مانند جناس‌ لفظ‌ي‌ و معنوي‌ و توجه‌ به‌ يك‌ مفهوم‌ از درون‌ چرخه‌ اشتقاق‌ لغوي‌ گنجيده‌ است‌. از اين‌ رو خود را در برابر نسيم‌هاي‌ شعري‌اي‌ مي‌بينيم‌ كه‌ امروزه‌ و به‌ گونه‌اي‌ امروزين‌ از ناحيه‌ ابوالعلا معري‌ و عصر وي‌ و البته‌ از ط‌ريق‌ ساختارهاي‌ منسجمي‌ كه‌ بسياري‌ از شاعران‌ مدرنيست‌ (نوگرا) نشناخته‌اندش‌ و اگر شناخته‌اند با آن‌ انس‌ نيافته‌اند، بر ما مي‌وزد. معري‌ مابي‌ برادران‌ خليفه‌ از جهت‌ سبك‌ شعري‌اي‌ كه‌ بر دارايي‌ خصايص‌ زباني‌ و واژگان‌ و بلكه‌ بر تشريح‌ زبان‌ و زايش‌ نوزادها از آن‌ در سخت‌ترين‌ و غريب‌ترين‌ حالات‌ زايش‌ بنياد دارد، بارز و
برجسته‌ است‌. گويي‌ كه‌ ما در برابر ))ابوالعلا))يي‌ هستيم‌ كه‌ در راه‌ است‌...
بيروت‌ 2000/9/6 محمدعلي‌ شمس‌الدين‌
منبع:مجله شعر

 

IranPoetry.com//©2004-2008 • All Rights Reserved
بازنشر اينترنتي مطالب اين سايت با ذکر
آدرس دقيق بلامانع است