تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول
آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

iranpoetry(at).gmail.com

 



 


July 5, 2004 04:05 AM

سه پلک مانده به شب

 


 


mohammadi.jpg



زبان شعري سيد رضا اختلاطي از زبان معيار امروز ايران  و زبان  فارسي دري است  و همين مسئله فهم زبان او را براي  خيلي ها مشكل مي كند گاهي  لحنش به  لحن فاخر شعر خاقاني  و ديگر شاعران متقدم نزديك مي شود كه با شناختي  كه از او دارم  معتقدم كه براي اين شاعر بيش تر  جنبه تمريني دارد بنابراين مهمترين ايرادي  كه بر اين مجموعه مي توان  گرفت اين است  كه زبان شعر ها زباني يك دست و از يك سنخ نيست شعر هايي در اين  مجموعه يافت مي شود كه يك  مخاطب  عادي شعر براي درك مفهوم ابيات  آن ها بايد از لغتنامه استفاده  كند  كلماتي  كه دشواري اشان بر  حلقوم مخاطب  چنگ مي اندازد و لذت  هم حسي با شاعر را از او مي ربايد.
البته اكثر شعرهاي اين  مجموعه سادگي  و صميميت  و زلالي اي دارند كه مخاطب را به خلسه مي برند .
كيست كه  في المثل بيت
سلام  حضرت ليلي  كه  محملت روشن
 گلوت تازه  نگاهت  غزل دلت روشن ص 10
يا بيتي به اين سادگي و زلالي  و صميميت
همينكه پا بكشم از  جهان غم هايم
مرا به سوي تو ميآورد قدم هايم
را بخواند  و تحت  تاثير  عاطفه سيال و  سادگي  جاري در  تك تك كلمات آن ها قرار  نگيرد.
 در برخي  از ابيات اين  مجموعه  شاعر  در  كاربرد برخي كلمات  و تركيبات  سهو كرده است
مثلاً اين بيت را در نظر بگيريد
در تب قشقرق آينه بندانان صبح
آنقدر چشم تراويد كه حاشا را برد
آينه بندان به عمل تزئين كوي و ديوار با آينه گويند  و آينه بندي هم به همين معناست  و در اين جا شاعر آينه بند را صفت فاعلي گرفته و آن را  جمع بسته است  كه نادرست است
 يا اين بيت
جانب  خورشيد ندارد طلوع
بي شفق المطلع فرمان من
شفق نزديك تاريكي شب و غروب آفتاب  و سرخي  افق پس از غروب آفتاب است.  شاعر شفق را با فلق اشتباه گرفته  و آن را به  جاي فلق استعمال  كرده است  كه درست نيست اين اشتباه در شعر  گذشتگان  هم نظايري دارد اين شعر  ظهير فاريابي را  در اين زمينه مي توان مثال آورد
شد صبح دشمنانت از خون دل شفق
وز روز دولت تو هنوز اين سحرگه است.
در  كتاب تاريخ يميني صورت درست اين تركيب آمده است
 « از  مطلع فلق تا مقطع شفق به  خدود اسياف  حدود اضياف آن  جمع مي شكافتند»
( ترجمه تاريخ  يميني ص 327)
حتي اگر شاعر عمدا به خاطر بوجود آوردن پارادکس و حضور نوعي آشنايي‎زدايي دست به چنين ابتکاري زده باشد، به نظر مي‎رسد بي‎مورد باشد. زيرا خود ترکيب "شفق‎المقطع" و "فلق‎المطلع" آنقدر واقعا زيباست که به نظر مي‎آيد که دستکاري کردن در آن، ذوق جمال شناسيك شاعر را زير سؤال مي‎برد.
البته شاعر در بيت
چكيدن دم يك قطره از شفق در من
شيوع مغرب و پوسيدن تمامي من 46
 كلمه شفق را در  جاي  خود به كار برده است
بعد از تو فقه  حل دلادل نمي شود
اين ماه جز به نام تو  كامل نمي شود
دلادل به دو معني است يكي با فتح اول كه  جمع دلدل است
 و يك معني  آن هم به صورت صفت  مركب ( دل+ ا+ دل) معناي پر شدن و مملو شدن دارد دقيقاً به معني لبالب كه در اين مصراع با  گل  كلمات بيت از لحاظ  معنايي ارتباط روشني ندارد  كه البته در بيتي ديگري درست به  كار رفته است
حالي ورق تمام شد و من دلادلم
شب ماندني  و حرف زياد قلم به  كف 18
در كاربرد برخي كلمات واقعا سهوي صورت  گرفته است مثلاً كاربرد  كلمه بچه در بيت زير بسيار سخيف است
با  مهديت بگو كه دگر قد علم كند
اين وقت انتقام تو و بچه هاي توست 66
 كلمه ملاحات  جمع چه كلمه اي است  اين  كلمه  نمي تواند  جمع ملاحت باشد
 آيينه اي از لطف  ملاحات دم توست
 هر دم كه دميده است خدا در  مژه گان ها30
مشخص است كه اين مجموعه از زير دست يك ويراستار  و نمونه خوان  خبره عبور نكرده است و گر نه اينهمه اشكالات نگارشي  و املايي ريز و درشت در آن  مشاهده نمي شد بخشي از اين مشكلات به ويراستار  مربوط است  و نيمي به  نمونه خوان و نيز اشكال بزرگ اين مجموعه اين است  كه كلمات دشوارياب و دشوار فهم آن زير نويس نشده اند 
تا آنجايي  كه من اطلاع دارم اكثر  شعر هاي اين  كتاب  محصول سال هاي  نوجواني شاعر است  و در شعر هاي بعدي  كه خود مجموعه اي است آماده چاپ به زباني سخته تر و  پخته تر دست يافته است و سرانجام اينكه به قول شاعر خوش ذوق  و دوست  او فاضل نظري  محمدي شعرهايش را از سر تفنن نگفته؛ زندگي‎اش را نوشته است. شعرهايي که با آن ها نفس کشيده، قدم زده، گريه کرده، عاشق شده و شايد قليان کشيده باشد!


 


 

 

IranPoetry.com/Hadi Mohammadzadeh/©2004-2010 • All Rights Reserved
بازنشر اينترنتي مطالب اين سايت با ذکر
آدرس دقيق بلامانع است