تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول
آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

iranpoetry(at).gmail.com

 



 


May 29, 2005 01:07 PM

تبلور اختلالات روحي در شعر نو

تبلور اختلالات روحي در شعر نو فارسي
 


       بيژن باران


 خلاصه. این مقاله گام نخستین جستاری در دو جهت در ادبیات معاصر ایران است.  نخست، مناسبات اختلالات روحی با خلاقیت ادبی را بررسی میکند.  دوم، تبلورات این مناسبات را در پیش کسوتان شعر نو، تحت ژانر ادبی مرثیه خوانی، مورد کنکاش قرار میدهد.  یکی از مضار روال تکوین مدنیت جدید، اختلالات روحی و خلجانهای ذهنی در شهروندان مساعد است.  در میان انسانهای حساس باید باین پرسش پاسخ داده شود:  آیا خلاقیت ادبی منجر به اختلالات روحی می شود یا برعکس؟ رابطه خلاقیت ادبی با هزینه روحی در غرب، هم بطور آماری و هم نظری، نشان داده شده است. در ایران، مرثیه خوانی در بستر تاریخی- فرهنگی با جنبه غالب روال غم، گناه، قیام در مراسم اجتماعی بسیار چشم گیر است. سنت رثاء، با تنوع فراوان شکل، شامل مویه بر امور شخصی، گروهی، ملی می شود. این لایه  بر شعر نو چون اعتیاد همه گیر از شاعران به خوانندگان پذیرا رخنه میکند؛ میتواند یکی از دلایل انزوای ادبی ایران در ادبیات جهان هم باشد. شادی در جهان امروزی از الویت ویژه ای برخوردار است.  نسل پس از جنگ دهه 60 خود را با شجاعت از تخدیر سنت گریه و تعرض انفعالی میخواهد برهاند. با انطباق این دو، مناسبات و تبلورات، بر برخی آثار شاعران نو، متون آنها با برد ادبی- اجتماعی شان مورد نقدی نوین قرارمیگیرند.  تا خواننده ابزار جدیدی در لذت، آموزش، نقد  این آثار در دست داشته باشد؛ بتواند اشعار معاصر فارسی را با این ابزار محک بزند.


 مقدمه. ادبیات بخش مهمی از فرهنگ جوامع متلاطم خاور میانه قرن 20م است. اين تلاطم رسیدن به ارزشهای اجتماعی غربی ست که با خود دشواریهایی هویتی را بهمراه دارد. مدرنیسم غرب دو جزء مشخص داشته که هر کدام طرفداران خود را دارد: مدرنیزاسیون ساختارهای کلان ملی مورد علاقه دولت و شرکتهای خارجی؛ مدرنیته نهادهای شهری مورد حمایت مردم و نهادهای مدنی جهانی. تلاشی حیات قومی، با فروپاشی شبکه گسترده ش، تشکیل خانواده خود- اتکا با تطویل امانی دوره پرورشی در شهرهای پرجمعیت پرحادثه، منجر به ظهور بیگانگی و خلجان ذهنی، شواهد جنایی در همسایگی/ رسانه ها، رفتارهای نوین اجتماعی می شود. ادبیات يكي از ارکان طليعه دار مدرنيته (تجدد فرهنگ عرفي) است که  محتوایش تبیین گذار به زندگی شهری و ارتباط جهانی می باشد.  شاید تبیین این استحاله شباهت به شرح اسطوره گیلگمش به سرزمین اموات و روایت سفر پیدایش (جنسیس) تورات داشته باشد- ولی در ابعاد بسیار وسیعتر و سریعتر.


 


در طول تاریخ، ایران بخاطر فلات بودن کشور و نداشتن سدهای طبیعی (دریا، دیوار چین، کوه) مورد تهاجم مکرر اقوام همسایه قرار گرفته است.  در فرهنگ این ویژگی بصورت جنبه غالب شیون در رسوم اجتماعی است.  شاید دوگانگی فلسفی باستانی ایران ریشه در دو فصلی بودن سال (زم/تاب)، مصاف دو نیروی بد/ خوب داشته باشد.  شاید این دو رویی رفتاری نتیجه دوران آرامش و تحت تهاجم بودن مردم باشد.  شاید در استحاله تاریخی صوفی گری- حرص مال، خصوصیات فرهنگی مردم به دو غایت متضاد برسد: افراط - تفریط، تملق - بی حرمتی، نیاز تقاص در مقابل خشونت، تعرض انفعالی، آرمان خواهی، سوز و ساز، غم – تقدیر گرایی، نفرین/ عاق، مردم آزاری – مهمان دوستی.  هجران  خصیصه فرهنگی غالب است که بصورت یک ژانر شعری مرثیه/ رثایی در ایران بسیار قدیمی و مسلط است.  این ژانر ادبی زمینه ساز تبلور اختلالات روحی مانند شخصیت منفعل- تعرضی و طریقی برای تسکین آسیب دیدگان را در بر دارد.  ویژگی  زاری در ادبیات لایه های زیر را بتدریج بر شعر افزوده است:


1- میدان لغوی محاط بر تنهایی، غم، گناه، بیگانگی.


2- ترکیبات منفی زندگی مانند مرگ، خفگی، انزوا.


3- نقد سنت در تقابل با قدرت. این هم از نظر فرهنگی (تغییر رفتاری، نوجویی، فرنگی مآبی، دامن زدن به نهادینگی تجدد) و هم از نظر سیاسی (در تضاد با نظام محافظه کار و مدافع منافع اقشار صاحب نفوذ)، امید به منجی. 


4- قیام بضد سنت رایج و مقاومت در مقابل اجحاف و جور، همصدایی با ستم زدگان و مستضعفان.


 


در این مقاله نشان داده می شود که شعرنو می تواند حامل تبلور التهابات درونی شاعر، واکنش او به نیاز سنت مرثیه باشد.  همچنین پذیرش آن از طرف خواننده می تواند بیانگر روحیات افراد با اختلالات روحی – خفیف یا شدید- باشد. توجه شود که آثار هدایت برای نوجوانان از طرف اولیا منع میشود.


 


برترين ويژگي مدنیت نو، تسریع اجتماعی آزادی فردي در ذهن سنتی مملوکان است.  فردیت با پديده مدرنيته رابطه تنگاتنگ دارد.  بخش مهمی از ادبیات شعر است که راوی این تکوین غولین، یک پا در سنت و یک پا در آینده، میباشد. شاعر با مدرنيته براي نخستين بار در كانون هستي خود، ذهنش، آزاد ميشود. ديگر نيازي به عرفان، مداحي، صله خواهي، مجيزگويي ندارد. اگر شاعران در آثار خود عمدا و عمدتا هوادار مدرنیته باشند، آنها پیشروند.  لذا شعر پیشرو را بايد نخست در آزادي ذهن شاعر نو ديد سپس در 2 رکنش، محتوا و شکل. آزادي ذهن والا ترين خصيصه شعر نو است كه شاعر خواستار مدرنیته را در رابطه قطري با قدرت خواستار مدرنیزاسیون قرار مي دهد. اکثریت شاعران پیشرو محتوای کار خود را بهمزمانی با این تکوین سترگ کوک می کنند. قلیلی که شکل را اولویت داده با اتکا بر ریخت وپاشهای دولتی مصاحبه، شو، زبان بازی، سفر فرنگ – کوتاه مدت جنجالی و در نهایت حاشیه ای اند.  شاید این مداخله به انزوای ادبیات فارسی در جهان نیز کمک می کند (رک، دکتر فروزان سجودی، شرق5).


 


تاریخچه شعر نو. يكي از عناصر عمده ذهن شاعر وجدان است.  تعريف و مساحي محل آن در مغز بماناد.  وجدان در فرهنگ يك ثابت است. در ایران، از 4 هزار سال پيش، در سروده هاي زرتشت و منشور ملل کوروش تا نطقهاي آتشين مزدك / بابك، از ابيات انساني سعدي، رباعيات منطقی خيام،غزل منصفانه حافظ، اشعار اجتماعی عشقي/ يزدي تا آثار افسرده هدایت و فروغ حضور وجدان بوضوح تبلور دارد.  در قرون وسطا 3 مكتب عراقي، خراساني، هندي؛ در دوران معاصر 3 سبك کلاسیک، نيمايي، سپيد/ پسا- مدرن در شعر فارسي نام برده شده.  در بین 2 انقلاب مشروطه و جمهوری، شعر نوین نخست در معنی نو شد (اعتصامی، عشقی، لاهوتی، دهخدا، یزدی، ایرج، بهار، عارف، شهریار) سپس در شکل. ازميان ِ رفتگان ِ شعر نو، خمسه اول (نيما، شاملو، فروغ، اخوان، سهراب)، خمسه ثاني (رحماني، مشيري، ح مصدق، گلسرخي، كسرايي)، خمسه ثالث (ابتهاج، سلطانپور، مختاري، سيرجاني، نادرپور)؛ از زندگان خمسه یکم (كدكني، خويي، براهني، آزرم، سيمين) را باید نام برد.


 


شعر نو با نشر افسانه نيما در 1300 ه.ش. زاده شد.  اصالت نيما در جهت تكامل تاريخي فرهنگ ايراني باب طبع رهروان مطرح شعر فارسي معاصر واقع شد. آثارش منجر به ورود چهره هاي قوي شعر نو شد كه بقول نيما از‘رود‘ وجودش آب گرفتند. پس مانايي نيما نه فقط در لذت / آموزش خوانندگانش، بلكه با ايجاد مكتب اصيل و عيني (نه سليقه فردي و محفل بازی) ادبي شعر نو ادامه يافت.  شهرت یک شاعر را مي توان برحسب عواملی مساحي كرد با: سیطره هنری پس از مرگ، توجه جهاني به خلاقيت، جهت دهي/ پيشتازي در حوزه هنري، تاثير بر همكاران/ عامه، اصالت كارهاي خلاق، دامنه افتخارات در طول زندگي.  برد ادبی/ اجتماعی پدیده عینی است؛ بر پایه ذکر شاعر در تجمعات، بین دانش جویان، سازمانها، سایتها، نشریات و اثرگذاری آنها بر مکتب، سبک، روند شعر، تاریخ، مسئولیت / پایداری او و معراجش به ضمیر ملی میباشد.  این برد بر اساس مقوله های مذکور هم بترتیبی است که در بالا در خمسه ها ذکر شد.  شاملو بدعتهاي هنري نيما را در آثارش بوجه احسن تكامل بخشيد - با نوآوريها و فعال اجتماعي بودن.  اخوان بحور نيمايي را با تلفيق اسطوره ‘مزدشتي‘، زبان حماسي، شوخ طبعي تغزلي، اشراق عميق حوادث اجتماعي، ارتقاي بسيار درخشان داد. كاربرد مصالح محلي (فولك لر) در شعر نيما منبع غرور و راه گشايي براي شاعران شهرهاي ديگر ايران شد: س. سپهري- كاشان، ار احمدی – کرمان، کدکنی- مشهد، براهنی- تبریز. جهت گيري سياسي نيما در جهت آرمانهاي روستا و شهر در شاعران نو به رويكرد جنسیت/ ملي/ خلقي/ طبقاتي انجاميد. تاکید نیما بر فرد، منجر به ادامه کارش در جنسیت/ زنانه  به نوع دید فروغ/ سیمین کمک کرد.


 


مهمترين نوآوري نيما ‘من‘ مركزي آثار اوست.  اين در كار پيروان او - مردان – ادامه داشت.  ولي’يك ماهي سياه كوچولو‘ بفكر رفتن از بركه به دريا بود - با علم تمام به خودش، خواندن آثار خيام، مولوي، شاعران نوسرا، ديالوگ در سفر فرنگ با چپ، هوش فطري.  او ‘من‘ يابي نيما را بر خود منطبق كرد. براي نخستين بار در ادب فارسي محتوا و شكل شعر مونث آغاز و تكوين يافت.  اين شاعر پركار و كم عمر فروغ فرخزاد بود. او نظرات نيما و رهروانش را همچون شاگردي ژني سريع گرفته؛ در آثارش باز توليد كرد.  بخاطر اصالتش، رهروان زياد - هم در صفوف زنان وهم مردان - دارد.  او اسلوب نيما را با هنر بصري (نقاشي، سينما، تئاتر رئاليسم ايتاليايي) تلفيق كرد. فروغ در آفرينش ادبي يكي از قلل شعر نو شد- با پيرواني در افغانستان، جمهوريهاي شمالي و ديگر زبانهاي فلات ايران. فروغ يك مجموعه كامل است – مانند نيما، هدايت، شاملو.  زندگي، اشعار، آثار اينها مثل مصالح معماري يك كاخ باشكوه ميباشد. براي مثال، حتي تیتر كتابهاي فروغ اين معماري را در خود دارد- اسير{داخل} ديوار عصيان{براي} تولدي ديگر{مي كند} تا "ایمان بیآور" د. اكثر شاعران فاقد اين معماري كامل ناشي از اشراق استراتژيك ند. در این مقاله، بمداقه برخي آثار خمسه اول (نيما، اخوان، شاملو، فروغ ، سپهري) بعلاوه یک نویسنده (هدایت) بسنده می شود.


 


در جنبش تجدد، مخالفت با پدرسالاری و زدودن خشونت، زنان در صف جلو یند. آنان با حضور فعال، جامعه را براي همه لطيفتر/ انساني تر مي كنند.  جامعه دربرگیرنده محيط زيستي/ كار، كودكان، كارگران، مليتها، اقليتها، حيوانات، پيران، حتي مردان، نیز می باشد.  زن با غريره زيبايي/ هنري، تلطيف عاطفي مادري، ايثار بي پايان و پشتكار جامعه را به ارزشهاي پيش رفته تر انساني نزديك ميكند.  آنها از زير لايه هاي چندگانه ستم و نابرابري نه تنها مبارزه خود را پيش ميبرند؛ بلكه رفاه ايمني كودكان، پيران، حيوانات را ارتقا مي دهند.  بويژه بخش جوان آن با نزديكي به پسران، اردوي عظيمي را براي تعميق اصالت فردي / حقوق شهروندي تشكيل مي دهند. در جامعه ي شهري جديد بهبود محیط زیستی/ کار، ازدیاد فضای سبز، حل آلاینده ها، بهبود وضع اقلیتها، کودکان، جانواران از الویت برخوردار می شوند. مثلا نجاست سگ کنار گذاشته شده، آنرا براي پاسداري از انسان بيدفاع/ محبوس (زلزله)، راهنمایی کوران، کمک به نیروهای ضد مواد بمقام اجتماعی نوین ارتقا داده؛ صاحب حقوق اجتماعي شده که ایذای آن با جریمه روبرو می شود.  داشتن گربه مونسی برای تنهایی میشود.  مقراراتی برای پیش گیری از انقراض برخی جانواران وضع می شود.


 


اختلالات روحی. در طول حیات، یکی از مصائب بشر بیماری می باشد.  این یا بخاطر تهاجم ویروسی، عدم توازن مصونیت، نارسایی ژنتیک و یا بخاطر عدم توازن هورمنی مغزی میباشد. عوارض این بیماریها کاهش توان انسان با نتیجه مرگ زود رس می باشد.  از همان اول تاریخ، انسان برای مداوای بیماری مواد و اورادی را واسطه قرار داد.  شاعران از احاد جامعه هستند؛ با استعداد و ممارست هنري، پيام خود را در جامعه پخش مي كنند.  اين انسانها هم وارث ساختار ژنتيك، متابوليك، هورموني خانوادگي، كنش / واكنش محيط فرهنگي (اخلاقيات) سنتي، فعل / انفعلات رويدادهاي جوي/ اجتماعي/ جهاني مي باشند.  در روانشناسي رابطه بين خلاقيت هنري و اختلالات روحي تبيين شده.  خُلق ناپایدار به هزينه حیاتی (مریضی، کوتاهی عمر) مي تواند به آفرينش هنري كمك كند؛ ولي هنرمند باتعادل روحي هم مي تواند همان اندازه خلاق باشد {7}. البته خلاقان فكري نرمال بيشتر در علوم و معماري ند.  اگر آمار يك بيماري در مردم از طريق علمي، تجربي، يا نمونه برداري در دست باشد- شاعران هم مشمول اين آمار ميشوند.  ولي اختلالات روحي حساسيت هنرمند را بيشتر مي كند. لذا منطقي است كه انتظار داشت در شاعر اختلالات روحي بيشتر از توده ها باشد – در آمریکای شمالی این بطور آماری صادق است.  اين استنتاج را ميشود در مطالعه ي آ ثار، مدارک پزشگی، نامه هاو رفتارهای اجتماعی (شغلی، صنفی، سیاسی) آنها و خاطرات كتبي در مورد آنها بدست آورد.


 


آسيبهاي روحی شامل ند بر: افسردگي، 2قطبی (دلمردگي/ سرخوشی = مانيا)، اضطراب، وسواس /عقده رفتاري (ميل قوي به يك عمل/ تك فكري در باره يك موضوع)، خودخواهی افراطی،  اوهام عجيب، صدا و سودا، علائم روحي (خود بزرگ بيني، حقارت، ترس، ادعای رابطه با متافيزيك)، مشغله ذهني/ رفتاري (دور يك فكر / تسبيح)، فکر خودكشي. در قرون وسطا مصرف مشروب/ مخدر و کمکهای بالینی (ابن سینا، رازی)، ایجاد آثار هنری راههای عمده تسکینی بودند. معمولا اختلالات روحی در ادوار نامساوی افسردگی و سرخوشی عارض بیمار می شوند.  در فاز اول دلمردگی، کمی توان کار، فکر خودکشی، نهایتا بیقراری و تغییر شغل عوارض آن است.  در مرحله دوم، پرکاری، شوخ طبعی، آرزوهای بزرگ، بیقراری و تغییر شغل (بدلایل جدید دیگر!) عارض می شوند.  اين بیماریها درآغاز سده 21م، با فن آوری رایانه ای تصویری (MRI/PET) و ژنتیک بسيار پژوهيده شده اند. مقولات طبي افسردگي، اضطراب، بیگانگی باختصار بيان مي شوند.  


 


افسردگي به معني وضع روحي ناسالم براي مدتي در فرد است.  علايم آن بصورت غم، حساسيت، بي علاقگي، خستگي در مريض ظاهر ميشوند. در موارد بسياري به خودكشي يا اعتياد مي انجامد.  مرثيه خواني در شعر نو پرده اي بر علايم اين بيماري مي كشد.  لذا بايد از جنبه عام زاري فرهنگي، وجه فردي افسردگي را جدا كرد.


 


اضطراب توجه ذهني غيرطبيعي به يك شئي، حادثه، آينده، تصميم ميباشد.  علايم آن بيقراري، تهييج، احساس وحشت، عدم ثبات روحي است كه گاهي به وسواس (ذهني/ رفتاري) مي انجامد. در اين بيماري، آتوريته در زندگي بيمار يكي از علل اختلالات ميشود (نقش پدر در اضطراب كافكا، رک به نامه هاي فروغ به پدرش).


 


بيگانگي بي مهري، كم توجهي به ديگران و رسوم سنتی، احساس بيم از ديگران، عذاب در محيط كار، خانواده، اجتماع تعريف شده (شغل عوض کردن مکرر هدایت).  يكي از علل آن شهرنشيني است كه فرد را از محيط آشناي ايستاي روستا/ ايل به خياباني در يك شهر بزرگ متغير پرت مي كند. به اين روند ابزار قهر دولتي، كمي تحرك شهري، اخبار موحش جنايات در ذهن فرد افزوده ميشوند. رک به بیگانه کامو، ترجمه آل احمد، و شعر مهاجر فارسی، اسماعیل نوری علا، 1377.  این ترجمه رفتار بیگانگی با اولیا/ محیط را در فرهنگ شهری وارد کرد- سپس هالیوود (کازان، جمیز دین، براندو) این رفتار را توده ای کرد- بویژه در تهران – پس از کودتای تابستانی 3م، 28مرداد 1332.  جنبه فلسفي/ ادبي بیگانگی منتج از شهرنشینی سریع (اگزيستانسياليزم = اصالت وجود- كيركه گورد، سارتر، كامو، دبوار) بماناد.


 


سه اختلال روحي فوق علل محيطي يا بدني هم دارند:  محيطي شامل شرايط جوي، مرگ عزيزي، تعطيلي، تضیع حقوق مدنی، اجحاف به فرد/ شناسی مي باشد.  عوامل بدني شامل متابوليك، ژنتيك، هورمنی اند. در كشورهای پيشرفته ي آمريكاي شمالي 10% جميعت بالغ از افسردگي رنج مي برند، حدود 30 میلیون نفر.  دارو هاي بسياري براي مداوا وجود دارند. اين اختلالات در روال طب باليني و روانكاوي تحليلي شفا پذيرند. 


 


لودويگ، دانشمند مقيم كنتاكي- امريكا{7}، در تحقيق خود، هزينه شهرت- حل مسئله خلاقيت/ جنون، مي نويسد: اختلالات روحي در طول جواني هنرمندان تا يك/ سوم بوده كه در دوره بلوغ فكري (بخاطر عدم مداوا) به دو/ سوم افزايش مي يابد. اين نكته در مشاغل ارثي مثل سلطنت بسيار مهم است!


 


روانشناس انگلیسی، پست، ثابت کرد که آمار افسردگي در شاعران 2 برابر مردم عادي  ست {6}. زندگي اين هنرمندان عرصه كارزار خروش ديو روح در جمجمه با عينيت هنر اجتماعیشان مي باشد. لودويگ ادامه مي دهد، در شهرت هنرمند كه با كمك نيروهاي اجتماعي/ تاريخی محيط تحقق پذيرند و براي جاوداني شدن آثار هنرمند ضروري ند،8 عنصر زیر موثرند:


1.      بروز استعداد/ قابليت خاص كودك.


2.      رشد قابليت كودك با حمايت اوليا كه خود اهل حال ند يا حساسيت روحي دارند.


3.      ایمان به آزادی ذهنی/ بیانی، پيكار بضد سنت، منجر به واكنش اوليه منفي جامعه ميشود.


4.      گنجايش زياد تنهايي/ خود – اتكايي هنرمند.


5.      تقابل با آزمون جسمي (عليلي / صانحه نزديك به مرگ) در آغاز زندگي.


6.      تاكيد بر كار خلاق خود با ’مهر متمايز شخصي.


7.      سماجت در ابقای سبک برگزيده خود در روند آفرينش.


8.      تجربه تلاطم روحي كه در روند آفرينش هنري تسکین يابد.


 


اگر اختلالات روحي با هيجان لحظه اي، سرخوشی/ مانيك، يا علايم ديگر شديد باشد به روند آفرينش خلل وارد كند.  لذا جنون غايي مخل آفرينش هنري است.  شايد شراب خواري حافظ و خيام، خوش گذراني نبوده یا سماع و ریاضت و سفر (تغییر مکان) مولانا، عرفانی نبوده بخاطر بيماريهاي روحي آنها بود.  خودكشي وان گوگ، همينگوي، سيلويا پلاث، ویرجینیا وولف؛ دائم الخمری تنسي ويليامز، اخلاق « فاسد» بودلر، ورلن، رمبو، ژيد؛ ترس/ دلهره  پو، گوگول؛ افسردگي فصلي/ دوقطبي اميلي ديكنسون، عقده قمار داستا يوسكي، غلیان بیانی و كشته شدن در دوئل پوشكين، لرمانتوف؛ جنون/ غمحالي بايرون، جويس مربوط به اختلالات روحي آنها بود. بيماري، شاعر را حساس / بهانه گير به محيط مي كند. در برخي شديدتر بوده در برخي خفيفتر.  برخي اثرات مخرب بيماري را با اعتياد به دود/ شرب مواد تخفيف مي دهند.  اين بيماري ها در گذشته تشخيص/ مداوا نمي شد ند.  ولي در قرن 21م بويژه در غرب در روال طولاني مشاوره/ دارويي التيام پذيرند. اکنون داروهاي مداواي موثر براي برخي اختلالات رواني مزمن در دسترس ند. نباید مواد اعتيادي را نهي كرده، بدون گسترش ابزار مداواي همگاني بيماران روحي. اين زمختي اجتماعي حساسيت هنرمند را تشديد (عود) مي كند.  از بيمار سردرگربيان ميكده را ميگيرند؛ ولي ابزار تيمار را از او دريغ مي كنند. اشتهار این ادیبان در حیات خود و کمی بعداز مرگ آنها، بخاطر هواداران افسرده غلو می شود که در روال تاریخی، مقام واقعی خود را می یابند.


 


بمرور در روال اجتماعي، روان و ژن  در پندار، گفتار، رفتار هنرمند ظاهر ميشوند. اين را در افسردگي فروغ، هدايت، وان گوگ، پو، گوگول، كافكا ميتوان ديد.  تبيين سه اختلال روحي – افسردگي/ سرخوشی، اضطراب/ دلهره، بيگانگي/ انکار – با حفاري در شعرنو مشكلات زير را در بر دارد:


1.      زندگي خصوصي شاعرهنوز مفصل توصيف نشده.


2.      زاري، مویه، حجب فرهنگی، استتاري بر علايم اين اختلالات است.


3.      ذهن آزاد شاعر نو در تضاد با محدوديت دولتي، خلجان مصاف تنهاي خود را افزون بر اختلال روحی در شعر وارد كند.


4.      سبك سهل و ممتنع (آسان برای مردم و سخت برای ممیزی) رك گويي را استتار كند. در نیم قرن آخر مشروطه، شاعر شعر خود را با فاعل "شاه" می نوشت؛ برای نشر "شب" را رمزی برای فاعل می گذاشت تا از ممیزی بگذرد.  خواننده هزوارش شب را شاه میخواند!


5.      پايه محدود شهري روشنفكري خوانندگان فارس و كمي دامنه نفوذ شهرستاني شعر نو علل / علايم اختلالات روحي در روستا را – در آثار شهرستاني - مختفي كند.


6.      اگر در جامعه 10-15 % جميعت بالغ از سه اختلال روحي فوق رنج ببرند، آنها خواننده پروپاقرص آثار شاعران بيمار ند؛ این طرفداری منجر به غلو شهرت مقطعی این شاعران می شود.


  


شیوه نقد. بازار شعر نو هنوز وسيع نيست تا بتواند كتابي در باره زندگي يك شاعر نو را جذب كند. لذا شرح کامل زندگي شاعرنو در دست جامعه نيست.  مشكل است كه خصوصيات شخصي شاعر را بخاطر حجب اجتماعی ش در شعرهاي چاپي او حفاري كرد. در فرهنگ ايران، هنوز شرح زندگي خصوصي يك فرد از محرمات است. ولی نسبت به ادبیات قرون وسطای ایران ادبیات معاصر تخیلات هنرمند را آشکارتر می کند. منابع براي مطالعه زندگي شاعر نوسرا بقرار زیرند.


1.      شعر نو، بر خلاف شعر سنتي، تا حدودی در برگیرنده زوایای زندگي خصوصي شاعر مي باشد؛ آثار شاعر نو نقد و تحليل بیشتر شده اند. 


2.      ادبيات شفاهي درباره شاعر بصورت خاطره نزد اديبان همسن يا جوانتر وجود داشته، پراكنده نشر يافته اند.


3.      شرح حال زندگی بوسیله نویسندگان دیگر.


4.      نامه/ کارت پستال ها به دوستان، خویشان، دیگران؛ سفرنامه.


5.      مدارک پزشگی، شغلی، سفری.


6.      آثار غیرکلامی- نقاشی، مجسمه، عکس.


 


نتیجه. در مطالعه آثار خمسه اول، در سطرهای شعری آنها، این واژه ها بوفور ديده ميشوند: غم، تنهايي، خالي، دلگير، افسردگي، دل تنك، جنون، خسته، غربت، بيم، زوال، دل گرفته، ابري، جدا، نوميدي، محصور، حزن، اشگ، گریه، مرثيه، خامشي، تهي، مسكين، عزلت، نااميد.  تصاوير اضطراب تنگنا مانند گور، چاه، غرق شدن نيز وجود دارد.  تنگي نفس، خلجان، دلهره، ترس هم آمده.  توصيف بيگانگي در مفصلهاي شعرنو را هم مي شود باز شناخت.  نقلهایی با کلمات فوق از آثار آنها که تبلور علايم سه بيماري فوق اند، آورده ميشوند: صادق هدايت (1330-1282)،  فروغ فرخ زاد (46-1313)، نيما يوشيج (38-1274)، احمد شاملو (79-1304)، مهدي اخوان ثالث (69-1307)، سپهري (59-1307). طول عمر متوسط آنها 53 سال است. زودمرگی روشنفکر داخل و طول عمر در تبعید (جمالزاده، علوی) قابل غور است. اين علايم را می توان با خاطراتی از زندگي نامه (چه كتبي چه شفاهي) شاعران چاشني زد. نثر هدایت بویژه بوف کور به شعر نو بسیار نزدیک است و بر اشعار فروغ تاثیر دارد. بعلاوه زندگی او الگوی بارز بیماری و هنر می باشد. از این رو چند نقل قول هم از او می آید. اين نقل قولهاي شعري را با دو منبع نقد اشعارشان و خاطره نويسي خود يا ادبيان ديگر ميتوان محك زد. از تطبيق تحليل آثارشان مقوله های افسردگي، اضطراب، بيگانگي در شعر نو را ميتوان استنتاج كرد.  این اختلالات در دیگر ادیبان هم هست: بهرنگی، ساعدی (رک 3 شاهرخی)، آل احمد، رحمانی.  جامعه سنتی امکان برخورد صحیح با این اختلالات را ندارد. چون پیش از مداوا نیاز به علت یابی، آمار، و نهادهای مدنی می باشد. 


 


هدایت.   در میان ادبای معاصر بیشترین توجه بآثار و منش هدایت با نقد ادبی و تاویلات روانشناختی شده است.  او در 23 سالگی خواست خود را در رود غرق کند؛ او هم اعتياد داشت.  فربد فدایی، استاد روانشناس، میگوید {8- همشهری}: هدایت بیماری اختلال خلقی دو قطبی داشت: دوره تناوب خمودگی، افسردگی و کم کاری ممتد با دوره سرخوشی، خُلق بالا، کوک بودن، آفرینندگی، تولید ادبی زیاد، طنز، سرزندگی، نکته سنجی، اعتماد بنفس. این نظریه بر اساس استخراج از منابع 6 گانه فوق بوده؛ منطبق بر نظر نقادان دیگر هم است (رک 9و 2). در آثار او افسردگی، مرگ، بیماری، انحطاط غلبه دارد.علت دیگر افزون بر این اختلال روحی که منجر به خودکشی با گاز شد، باین قرار است:  فشارهای محیط (مضیقه مالی، انتظارات خانوادگی رقابت با برادران و شوهر خواهر).  « تمام هستي من سر چنگك باريك آويخته شده و در ته چاه عميق و تاريكي آويزان بودم.» بوف كور، ص 47. « دنيا به نظرم يك خانه ي خالي و غم انگيز آمد..» همانجا، ص 76. " درزندگی زخمهايی هست که مثل خوره روح را در انزوا وتنهايی می خورد ومی تراشد." همانجا.


 


فروغ .  افسردگی او را می توان در نامه ها و آثار او دید.  به تعرض انفعالی فروغ در خاطرات زن اول احمد شاملو اشاره شده.  فرخزاد در 16 سالگي با زدن رگ دست خواست خودكشي كند؛ به سيگار هم معتاد بود. تکرار (فركانس) غم در فروغ از همه بالاتر است. باید ستم 2 لایه بر زن روشنفکر را در نظر داشت.  « همه ي هستي من آيه ي تاريكيست../ در اتاقي كه به اندازه ي يك تنهايي ست../ آسماني ست كه آويختن پرده اي../ به چيزي در پوسيدگي و غربت واصل گشتن../ گردش حزن آلودي در باغ خاطره هاست../ پري كوچك غمگيني» تولدي ديگر. چه خوب بود كه تاريخ نگارش شعر معلوم بود.  آنگاه ميشد شعر را با حال و كار فروغ در آن مقطع زماني و شرايط محيطي او تحليل تطبيقی/ قیاسی كرد. بيمار افسرده كم توان، گاهی ناظر خود بوده يا بيرون از خود بودن را حس مي كند: « اگر به خانه ي من آمدي../ يك دريچه.. بيار.. كه از آن/ به ازدحام كوچه ي خوش بخت بنگرم.» هديه.  « از دو سيگار روشن/ .. دو تنهايي» جفت. « جمعه ي متروك/ ..غم انگيز/ .. انديشه هاي تنبل بيمار/ .. خميازه هاي موذي كشدار/.. خانه خالي/.. دلگير/ .. تنهايي و تفال و ترديد.» جمعه. « از سكوت ساده ي غمي ست/ برحروف درهم جنون‌‌»‌‌ روي خاك. « كه فرو ريخته در من ../ تيره آواري از ابر گران/ عشق غمناكم با بيم زوال» گذران.  « غمهاي آدمي را/ غمهاي پاك را» همانجا. " آيا شما که چهره ی تان را زير نقاب غم انگيز زندگی مخفی نموده ايد گاهی به اين حقيقت ياس آور انديشه می کنيد که زنده های امروزی چيزی به جز تفاله يک زنده نيستند." ازخود بيگانگي شهري/ جنسي در جامعه مردسالار- پس از كودتاي تابستاني 32 در تهران - دلسردي اجتماعي زنان را دامن زد. اين را فروغ در نامه هايي به پدرش بيان كرده؛ كوشيد در سفر فرنگ خود را خارج از ايران مستقر كند؛ شعر برايش جدي بود زیرا تسکین روحی قلمداد میشد. در روال انقلاب جمهوری و جنگ دهه 60 تحولات تند / گسترده اجتماعي اين ديد فروغ را وسعت جغرافيايي داد؛ زمينه عيني رشد كمي رهروان ديد مونث شعري ايران شد. الگوي بر آمده از زندگي فروغ را می توان خلاصه كرد:  هوش و غريزه سرشار ادبي، آموزش فارسي در ايران، بيقراريها (اليناسيون)، خواست به خروج از ايران، پركاري هنري و افسردگی، صميميت/جد/ عشق، زباني گزيده / گزنده،  بشارت شاعرانه ايراني آباد، آزاد، شكوفان.


 


نيما.  در مورد زندگی نیما از دیدگاه روانشناختی باید پژوهش بیشتری شود (رک آل احمد، پیر مرد چشم ما بود).  در بسیاری از فرهنگها، هنوز تعصب بضد اختلالات روحی وجود دارد.  لذا تشخیص، بروز علائم، نسخه مداوا مخفی می ماند. « مرده را ماند در گورش تنگ/ به دل سوخته ي من ماند/ به تنم خسته، كه مي سوزد از هيبت تب.» هست شب. اضطراب اينجا با فشردگي و احساس خفگي گور آمده.  افسردگي به علت ابری بودن: « در اين دنياي ابر اندود» خانه ام ابريست. «من دلم سخت گرفته ست» زردها.  شايد خاطره لادبن، برادر نيما، که بجبر به دولت كشور شمالي گريخت، در شب سرد زمستاني، در ذهن نیما حک شده، پارانويای اورا تشدید کرد: « من چراغم را در آمد رفتن همسايه ام افروختم در يك شب تاريك/.. گم شد او: از من جدا، زين جاده باريك. » " آي آدمها" شرح تقلای ناامیدانه فردی در اجتماعي خشن بوده که با افسردگي و طنزشاعر همراه است.


 


شاملو.  در خاور میانه شاعر ملی به اسطوره می پیوندد. از عکسها و شرح رفت و آمد با او میتوان اعتیاد او را به سیگار دید.  انرژی زیاد او منبع لایزالی برای کارهای ادبی بود. شاملو دو قطبي روحي را با « به  بودن يا نبودن» هاملتي مي آميزد: « فريادي از نوميدي فريادي از اميد» شبانه. افسردگي از تاريكي را چنین ميپردازد: « چه غم آلود شبي بود» شبانه.


 


سپهري. او در فلسفه شرق آرامش نسبي يافت. شاید سفرهای او تسکینی برای بی قراری ش در تغییر مکان بود. با اينهمه تنهايي در سطور و تصاويرش با شفافي بچشم ميخورند: « پشت هيچ ستانم / آدم اين جا تنهاست/ چيني نازك تنهايي من.» واحه ي در لحظه.  « دور خواهم شد از اين خاك غريب/ دور بايد شد، دور» پشت درياها. « بوي هجرت مي آيد/ من به اندازه ي يك ابر دلم مي گيرد/ بايد امشب چمداني را/ كه به اندازه ي پيراهن تنهايي من جا دارد،» نداي آغاز. «چقدر تنها مانديم » دوست.


 


اخوان. او افسردگي را با اعتياد به سيگار و تسبيح (اضطراب) تسكين داد.« كه افسردگي روي/ خورد آب ز پژمردگي دل.» گل. « از تهي سرشار» چون سبوي تشنه. « آشياني بود، مسكين در حصار عزلتش محصور» مرثيه.  « ديد اشكم را/ خامشي بهتر/ هم چون ابر حسرت خاموش بار من » پيوندها و باغ.


 


منابع.


1.      آرین پور، از نیما تا روزگار حاضر، زوار، تهران، 1376.


2.      ن میری، مشغول قتل عام روزها هستم- نگاهی توصیفی به شخصیت صادق هدایت، همشهری، 1381.


3.      م شاهرخی، غلامحسین ساعدی- آخرین روزها در پاریس، عصر نو، 1383 .


4.      مریم رییس دانا http://ayandegi.persianblog.com .


5.      http://sharghspaper.com/831012/html/litera.htm


6.      www.psychologypsychiatry.com     Felix Post


7.      www.sciences.org/pages/sn_edpik/b_2.htm  Ludwig A


8.      www.hamshahri.net/vijenam/tehran/1381/810806/adab.htm        


9.      parvaztaoj.persianblog.com/1383_4_parvaztaoj_archive.html   


10.  www.hylit.net/ba/more/1392_0_2_0_M


11.  http://www.iranonline.com/literature/index-nima.html


12.  http://www.shamlou.org/


13.  http://www.forughfarrokhzad.org/


14.  http://www.sohrabsepehri.com/


15.  http://www.sadeghhedayat.com/


16.  http://mehdi1307akhavan1369.persianblog.com

 

IranPoetry.com/Hadi Mohammadzadeh/©2004-2010 • All Rights Reserved
بازنشر اينترنتي مطالب اين سايت با ذکر
آدرس دقيق بلامانع است