تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول
آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

iranpoetry(at).gmail.com

 



 


April 21, 2005 04:06 PM

پنج شنبه 1 ارديبهشت 84/13خبر

صدام به سرودن شعر روي آورده است


 ايلام، خبرگزاري جمهوري اسلامي ‪۸۴/۰۱/۳۱‬
خارجي. شنيداري. عراق.
مشاور امنيت ملي دولت "اياد علاوي" در تشريح آخرين وضعيت صدام گفت، وي اخيرا به سرودن شعر روي آورده است.
راديوآزاد عراق چهارشنبه شب به نقل از "موفق الربيعي" افزود: سلولي كه صدام در آن زنداني شده مساحتي سه در چهار دارد كه همچنان توسط نظاميان و ماموران آمريكا حفاظت مي‌شود.
الربيعي تاكيد كرد، هر هفته چندين كتاب از جمله رمان، كتب ادبي و داستان در اختيار صدام قرار مي‌گيرد و او مي‌تواند كتاب‌هاي مورد علاقه‌اش را نيز سفارش دهد.
وي در توصيف شعرها و سروده‌هاي صدام گفت: چيزي كه من از نوشته‌هاي صدام ديده و خوانده‌ام بيشتر به سفسطه شباهت دارد تا شعر.
قراراست به محض تشكيل دولت جديد عراق محاكمه صدام و اطرافيانش آغاز شود.
 
آیا لئونارد کوهن لیاقت نوبل ادبيات را دارد؟
 
میراث خبر
گروه بین‌الملل، سی‌بی‌سی: پل کندی، مجری معروف رادیو سی بی‌سی، حمایت خود را از لئونارد کوهن، خواننده و شاعر كانادايي، برای کسب جایزه نوبل ادبیات روز به روز افزایش می‌دهد.
کندی، مجری باتجربه و کارکشته این شبکه، که تهیه‌کننده برنامه‌های مستند این شبکه رادیویی نیز هست، اخیرا اجرای مراسم تقدیر از لئونارد کوهن را در فستیوال ادبی متروپولیس در مونترال بر عهده داشته است و در این مراسم از حاضرین خواست از نامزدی کوهن برای دریافت جایزه نوبل حمایت کنند.
کندی در این باره به اخبار رادیو سی‌بی‌سی گفت هرچه بیشتر به ایده نامزدی کوهن برای نوبل فکر می‌کند، نسبت به آن امیدوارتر می‌شود: «روزی بدون این‌که پیش از آن به این مساله فکر کرده باشم، ناگهان به این نتیجه رسیدم که این مرد از هر نظر شایستگی دریافت این جایزه را دارد. او شاعر فوق‌العاده‌ای است.»
کوهن که مهم‌ترین دغدغه او شعر است، تا پیش از 30 سالگی دو مجموعه شعر منتشر کرد و پس از آن نیز به کار خود ادامه داد که حاصل آن انتشار 6 مجموعه دیگر است. اشعار او از سوی خوانندگان انگلیسی‌زبان و حتی کسانی که انگلیسی زبان مادری‌شان نیست، با استقبال زیادی مواجه شده است.
«او یک شاعر جهانی است که به نظر من از زمان هومر تا به حال نظیر او را، حداقل در سنت غربی، کمتر داشته‌ایم. به هر حال، خود هومر نیز یک آوازه‌خوان بود.»
نکته این است که در سال‌های اخیر همه برندگان جایزه نوبل رمان‌نویس بوده‌اند، و آخرین شاعری که برنده جایزه نوبل شد، ویساوا شیمبورسکا لهستانی بود که در سال 1996 برنده این جایزه شد.
 
چهارمين جشنواره سراسري شعر و داستان دانشجويان علوم پزشكي در شيراز برگزار مي‌شود سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات 
 
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات


چهارمين جشنواره سراسري شعر و داستان دانشجويان علوم پزشكي كشور در راستاي اهداف و برنامه‌هاي سال 84 حوزه امور فرهنگي و رفاهي دانشجويان وزارت بهداشت، ‌درمان و آموزش پزشكي، مهرماه سال جاري در شيراز برگزار مي‌شود.
به گزارش ايسنا، براساس پيشنهاد شوراهاي مركزي كانونهاي شعر و ادب دانشگاه‌هاي علوم پزشكي كشور و تصويب شوراي برنامه‌ريزي، چهارمين جشنواره شعر و داستان دانشجويان علوم پزشكي اين جشنواره به ميزباني معاونت دانشجويي ـ فرهنگي دانشگاه علوم پزشكي شيراز برگزار خواهد شد.
انتهاي پيام
 
 
كرم دنداني كه داستان مي‌نويسد سرويس: نگاهي به وبلاگ‌ها 

 
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: نگاهي به وبلاگ‌ها


آخرين بار پارسال قبل از اينكه بذارنت تو خاك با اين لباس ديدمت ولي حيف كه...


به گزارش سرويس “نگاهي به وبلاگها“ي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) http://amini.blogfa.com آدرس وبلاگ“دلتنگي هاي يك كرم دندون”است،بلاگر آن مي‌نويسد:
چه باروني مياد. چترمو آوردم بالاي سرت...نميخوام خيس بشي...درسته كه به رفاقتمون پشت پا زدي اما دختر عمو يم كه هستي ..! هنوز يادمه كه ميگفتي مثله گربه ها از آب بدت مياد.... آره من هم چترمو گرفتم روي سنگ روي اين سنگ سفيد كه درشت وسياه اسمتو روش نوشتن ... و تو چقدر رنگ سياه رو دوست داشتي....اه از اين چتر هم كه آب رد ميشه ...ولش كن ! تو كه يكسال اين سوراخ تنگ و تاريك رو تحمل كردي ، خيسي بارون رو هم تحمل كن ! ..آخرين بار كه ديدمت وقتي بود كه داشتن ميذاشتنت توي خاك .. نه ...تو هم خوشگل بودي! يادته اون روزي كه واسه اولين بار بهت گفتم كه چشمات قشنگه..خنديدي! مسخرم كردي! بهم گفتي ديوونه!!خدا كنه به اون كرمهايي هم كه تو چشمهات لونه كردند اينو نگفته باشي..هر چي باشه بايد باهاشون يه عمر زندگي كني..اينا ديگه من نيستن كه ولم كني بري! نه عزيز دلم!اين كرم هاي نازنازي واسه هميشه مهمونتن، مهمون چشات! راستي به نظر تو اونا هم ميتونن بفهمن رنگ چشات سياه بوده يا..نه؟ فكر نكنم آخه به نظرم اونجا خيلي تاريكه! ... اي بابا ! آقا چرا واستادي ؟ روضه ات رو بخون و برو ديگه! نمي بيني مردم خيس شدن؟ چرا لفتش ميدي؟ زود تمومش كن ديگه! فكر ما نيستي لااقل به فكر بقيه باش كه دارند از سرما مي لرزند... راستي نميدوني رنگ سفيد چقده بهت مياد ! آخرين بار پارسال قبل از اينكه بذارنت تو خاك با اين لباس ديدمت ولي حيف كه هميشه رنگاي تيره مي پوشيدي.حرف من رو هم گوش نمي دادي... غير از اون روز آخر كه همه همين جا مشكي پوشيدن و تو سفيد ...قبلش چقدر بهت گفته بودم اون روسري سفيده رو كه واسه تولدت خريده بودم سرت كن..باز ديدم كار خودت رو كردي:همش روسري مشكي سرت بود....
انتهاي پيام

 
ترجمه‌هايي از پرويز داريوش، سروش حبيبي، صفدر تقي‌زاده، علي عبداللهي و...
آشنايي هرمان هسه و اقبال لاهوري در سمرقند هشتم بررسي شد سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
 

 
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب


هشتمين شماره فصلنامه فرهنگي، ادبي، هنري سمرقند به سردبيري طوبي ساطعي ويژه زمستان 83 كه به بررسي زندگي و آثار هرمان هسه، نويسنده آلماني مي‌پردازد، منتشر شد.
به گزارش بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين شماره سمرقند شعرهايي از هرمان هسه با ترجمه علي عبداللهي و داستانهايي از وي با ترجمه سروش حبيبي، پرويز داريوش و صفدر تقي‌زاده ارايه و بررسي شده است.
در بخش ديگر اين بررسي، يادداشتي از خسرو ناقد درباره آشنايي هرمان هسه و اقبال لاهوري آمده است. در اين يادداشت، پيشگفتاري كه هسه به ترجمه آلماني جاويدنامه اقبال لاهوري نوشته است، اشاره و بررسي شده است. هسه اين پيشگفتار را بر ترجمه‌اي كه آنه ماري شيمل از اين كتاب انجام داده، نوشته است.
ارايه مختصري از زندگي هسه، كتاب شناسي آثار هسه و يادداشتهايي كه درباره برخي رمانها و آثار وي ازجمله گرگ بيابان و دميان نوشته‌اند، ديگر مطالب اين شماره سمرقند را تشكيل مي‌دهد.
انتهاي پيام
 
 
از بازار ترجمه چه خبر؟... سرويس: نگاهي به وبلاگ‌ها 

 
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: نگاهي به وبلاگ‌ها


ورنر سومبارت، دوست و هم‌كار ماكس وبر بود...


به گزارش سرويس “نگاهي به وبلاگها”ي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)
http://krln.persianblog.com آدرس وبلاگ“كوروش عليايي”است،وي مي‌نويسد:
ورنر سومبارت، دوست و هم‌كار ماكس وبر بود و با هم به مطالعه درباره‌ي جامعه‌شناسي اقتصاد علاقه‌مند شدند و در واقع اين رشته را با هم ايجاد كردند. بعدها كه وبر به تئوري معروفش رسيد كه اخلاق پروتستاني باعث تكوين سرمايه‌داري مدرن شده است، سومبارت حرفش را قبول نكرد و شد يكي از جدي‌ترين منتقدهاي وبر. كتاب معروفش را هم در واقع در شرح نظريه‌ي خودش و انتقاد از وبر نوشت.نظر سومبارت اين بود كه يهودي‌ها در اين ميان خيلي مهم‌تر از پروتستان‌ها اند.
اين بگير و بكش‌ها مصادف شد با موج‌هاي يهودآزاري و يهودستيزي در اروپا. سومبارت شده بود چوب دو سر نجس، يهودي‌ها مي‌گفتند كتابش ضديهود است و ضديهودي‌ها مي‌گفتند كتابش را به سفارش يهودي‌ها نوشته است و اصلا به اندازه‌ي لازم افشاگرانه نيست. اين‌طور شد كه هر دو گروه كتاب سومبارت را مي‌خريدند و آتش مي‌زدند. ظاهرا وسط دعوا تصور چنداني از كار علمي نداشته‌اند. يا چون‌اين زمينه‌اي بود كه وبر معروف شد و سومبارت را فراموش كردند. البته در سال‌هاي اخير در دانشگاه‌ها كساني مشغول بازيابي و بازخواني سومبارت اند.
ظاهرا اين موج به ايران هم رسيده است يا دارد مي‌رسد و كتاب سومبارت را با نام «يهوديان و حيات اقتصادي مدرن» ترجمه و چاپ كرده‌اند.
انتهاي پيام
 
 
آرتور رمبو با ترجمه کاوه میرعباسی
تهران، خبرگزاری سینا
همه آثار آرتور رمبو را کاوه میرعباسی ترجمه کرد.
این مجموعه مشتمل بر چهار جلد است که دو جلد اول آن به شعرهای رمبو اختصاص دارد و دو جلد دیگر هم نثرهای رمبو است.
کاوه میرعباسی در گفت و گو با سینا اظهار داشت: «  جلد اول مجموعه آثار آرتور رمبو شامل نخستین شعرهای رمبو است که آنها را در سنین 17 تا 19 سالگی سروده است. جلد دوم، آلبوم زوتیک و واپسین شعرهای اوست، جلد سوم اشراق ها و نثرهای انجیلی و جلد چهارم، برهوت های عشق، قلبی زیر ردا و فصلی از دوزخ که این دو جلد به نثر است. »
 
/فردا سالگشت درگذشت ملك‌الشعرا بهار است/
آغازگر روزنامه‌نگاري زنجيره‌يي در ايران
شاعري كه يكي از چهره‌هاي درخشان عصر مشروطه شد سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات


خبرگزاري دانشجويان ايران - مشهد
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات


محمدتقي ملك الشعراي بهار 16 آبان ماه سال 1265 در محله سرشور مشهد از پدري اديب و مادري اصيل از مسيحيان قفقاز كه به دين اسلام درآمده بود، به دنيا آمد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران وي كه در سنين كودكي از قريحه‌اي ادبي برخوردار بود، در همين زمينه به تحصيل پرداخت. اما از سن 14 سالگي به اتفاق پدر در راه آزادي گام برداشت و در سال 1324 بعد از مرگ پدرش وارد معركه سياست شد.
وي كه دستي بر قلم داشت، نخستين مقالات سياسي ـ اجتماعي خود را در روزنامه طوس و ساير نشريات باامضاي م.بهار منتشر كرد. ضمن اينكه بسياري از اشعار مهيج و ضد استبدادي و طنزهاي تلخ او كه مملو از تاسف بر وضع موجود و تمجيد از مشروطه و مشروطه خواهان بود نيز در همين ايام در روزنامه‌هاي مختلف به چاپ رسيد.
وي در راستاي مبارزات ضد استبدادي خود دست به انتشار روزنامه نوبهار زد كه از سوم اسفندماه 1321 به صورت هفتگي در تهران و مشهد منتشر شد تا در زمره نشريات خوشنام و مشهور صدر مشروطه قرار گيرند.
اين روزناكه كه در حقيقت ناظر افكار حزب دموكرات ايران بود، در سه ستون و چهار صفحه منتشر شد كه مندرجات آن پس از درج سرمقاله عبارت بودند از قسمتهاي داخلي، اخبار خراسان و آستان قدس رضوي و مختصري از اخبار تهران بود كه مي‌توان آن‌را روزنامه‌اي محلي دانست.
قسمت اعظم نوبهار مقالات سياسي به قلم بهار بود كه عليه سياست روسها مي‌نوشت، به همين دليل اين روزنامه در مخالفت روسها قرار گرفت. ضمن اينكه نوبهار به مسائل سياسي خراسان و كشور مي‌پرداخت مسائل اجتماعي و پس از انتشار مقاله‌اي در شماره 9 نوبهار عليه روسيه تزاري مقالات كنسولگري روسيه در مشهد درصدد توقيف روزنامه نوبهار برآمدند و پس از يك‌سال در نتيجه شكايات سفارت روس به دستور وزارت امور خارجه نوبهار توقيف شد.
در دوراني كه اوضاع نابسامان ملي، دشواريهاي اقتصادي و كارشكني در گوشه و كنار كشور، وضع كشور را دچار بحران كرده بود، برگشت ملك الشعراي بهار و انتشار مجدد روزنامه نوبهار يكي از مهمترين رويدادهاي مطبوعاتي و سياسي به شمار مي‌رفت كه با حضور خود تكاني به دنياي راكد و سرخورده مطبوعات داد.
بهار انتشار مجدد نوبهار را با مرجعيت موضوعات اجتماعي و فرهنگي در سال 1332 هـ.ق آغاز و تا 77 شماره ادامه داد كه هر هفته دو شماره چاپ و منتشر مي‌شد كه اينبار روي به نقادي شديد نسبت به شيوه‌هاي فرهنگي انگليسيها آورده است.
بهار از شماره نهم با قلمي تند به بررسي مسائل زنان مي‌پردازد كه همين باعث جبهه گيري عده‌اي ديگر در برابر وي و روزنامه‌اش مي‌شود تا جايي كه وي و روزنامه را تكفير مي‌كنند كه همين باعث ايجاد مشكلات بسيار براي وي مي‌شود.
پس از تاج گذاري احمدشاه بار ديگر مقالات خود را متوجه مسائل سياسي مي‌سازد و با قلمي تند و آتشين به مبارزه با سياستهاي بيگانه مي‌پردازد. اما با تمجيد از پيروزيهاي آلمان در جنگ جهاني اول دوباره آتش دشمني روس و انگليس عليه نوبهار برانگيخته شد تا موجبات توقيف نوبهار را فراهم آورند.
با انتخاب ملك الشعرا به سمت نمايندگي خراسان، در مجلس، عمر نوبهار در مشهد خاتمه يافت، اما نوبهار در تهران با همين نام منتشر مي‌شد. نوبهار در تهران نيز پس از انتشار چند شماره و حملات شديد به روسيه و انگليس دوباره مورد تنفر عوامل بيگانه قرار مي‌گيرد و اين‌بار نيز توقيف شد.
بهار در دوران انتشار نوبهار در خراسان با هنرمندي، قلم خود در خدمت به انقلاب مردم به كار گرفت و مردم را با وقايع سياسي و اجتماعي آشنا كرد و حتا پس از آخرين توقيف نوبهار نيز بي‌كار ننشست و تازه بهار را در ادامه راه نوبهار انتشار داد.
تازه بهار نيز با نوشته‌هاي سياسي بهار آذين بسته مي‌شد؛ نوشته‌هايي كه اشغال ايران توسط بيگانگان را به باد انتقاد مي‌گرفت. همين امر باعث شد با دستور وثوق الدوله وزير امور خارجه وقت توقيف شود و ملك الشعراي بهار به همراه نه نفر از رهبران و اعضاي حزب دموكرات خراسان به تهران تبعيد شد. اين در حالي بود كه تنها نه شماره از روزنامه چهارصفحه‌يي تازه‌بهار را منتشر كرده بود.
از جمله ديگر آثار سياسي مكتوب محمد تقي بهار به كتاب تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران مي‌توان اشاره كرد.
وي در نخستين روز ارديبهشت‌ماه سال 1330 چشم از جهان فرو بست.


عضو هيات علمي دانشگاه فردوسي مشهد گفت: محمدتقي بهار از نظر سياسي و ادبي يكي از برجسته ترين شخصيتهاي عصر مشروطه است.
دكتر حسين الهي در گفت و گو با خبرنگار ايسنا در خصوص فعاليتهاي سياسي ملك الشعراي بهار در عصر مشروطه با بيان مطلب بالا افزود: با توجه به اينكه بهار داراي قلم شيوايي بود، توانست با استفاده از قلم و ادبيات سهم به سزايي در اطلاع رساني به مردم و تهييج آنها در عصر مشروطه داشته باشد.
وي بهار را شخصيتي پايبند به منافع ملي، آزاديخواه و موافق با آزادي زنان جهت حضور در فعاليتهاي اجتماعي معرفي و اضافه كرد: ملك الشعرا بهار يكي از عوامل آگاهي مردم در بحث مخالفت با قرار داد ننگين 1919 بود كه توانست با انتشار دو روزنامه نوبهار و تازه‌بهار جايگاه‌ ويژه‌اي در عرصه انقلاب مشروطه به‌دست آورد.
وي تصريح كرد: بهار با قلم خود به مقابله با استبداد برخاست و با اعتقاد به خدمت انقلاب مشروطه درآمد و بدون هيچ گونه پرده پوشي مردم را به قيام عليه روسها دعوت كرد.
دكتر الهي با بيان اينكه بهار به عنوان سخنگوي حزب دمكرات در خراسان نقش شايان توجهي در روشن سازي مسائل خراسان داشت، اضافه كرد: وي داراي شور انقلابي، آزاديخواهي و همت در نشر عقايد ضد بيگانه بود و همين عوامل دليلي براي تبعيد وي به تهران و توقيف روزنامه نوبهار بود.
وي افزود: بهار با تمجيد از مشروطه و مشروطه خواهان در آثار و نوشته‌هايش در جبهه حزب دموكرات قرار گرفت و به عضويت كميته ايالتي اين حزب انتخاب شد و نطقي كه در اولين جلسه حزب دموكرات در مسجد گوهرشاد ايراد كرد موجب تحركات و جنبش در بين مردم مشهد شد.
عضو هيات علمي دانشگاه فردوسي مشهد با اشاره به نگاه محمد تقي بهار به مسائل اجتماعي و گرفتاريهاي مردمي از طريق سرودن اشعار و توجه وي به اوضاع سخت و نامطبوع محلات مشهد و مردم كوچه و بازار خاطر نشان كرد: همه اينها عواملي بود كه از وي شخصيتي مردم پسند ساخت كه به تبع مردم نيز از عقايد وي در مخالفت با بيگانگان پيروي كردند.
انتهاي پيام

 
كنگره بزرگداشت مولوي كرد عارف و شاعر نامي كرد در سنندج برگزار شد


سنندج ، خبرگزاري جمهوري اسلامي ‪۸۴/۰۱/۳۱‬
 
داخلي. فرهنگي. كنگره.
كنگره علمي و تخصصي بزرگداشت مولوي كرد، عارف و شاعر برجسته كرد روز چهارشنبه در مجتمع فرهنگي و هنري فجر سنندج برگزار شد.
در اين كنگره يك روزه كه به همت انجمن فرهنگي " عمار " قروه و با كمك تعدادي از دستگاه‌هاي دولتي برگزار شد، جمعي از شخصيتهاي فرهنگي كرد و مسولان فرهنگي كردستان عراق از جمله " فتاح زاخويي " وزير فرهنگ سليمانيه شركت دارند.
سيد " مختار هاشمي " دبير كنگره در گفت و گو با ايرنا گفت: در كنگره بزرگداشت مولوي كرد ‪ ۲۱‬مقاله و شعر به دو زبان فارسي و كردي در مورد شخصيت فرهنگي و عرفاني اين شاعر كرد ارايه مي‌شود.
وي افزود: در مجموع ‪ ۵۰‬مقاله ارسالي به دبيرخانه كنگره، ‪ ۲۱‬مقاله و شعر توسط هيات علمي كنگره كه دكتر " علي رخزادي " مسووليت آن را به عهده دارد براي ارايه انتخاب شد.
وي هدف از برگزاري كنگره مولوي كرد را تعالي فرهنگي و آموزشي منطقه، معرفي ابعاد شخصيتي مولوي كرد و ايجاد انگيزه ديني در جوانان اعلام كرد.
سيد " عبدالرحيم حسيني " متخلص به " معدومي " و معروف به مولوي كرد عارف و شاعر برجسته كرد، سال ‪ ۱۲۲۱‬هجري در روستاي " سرشانه " از توابع منطقه " تاوه گوزي " كردستان عراق در خانواده‌اي مذهبي و مورد احترام مردم متولد شد.
وي دوران كودكي خود را در روستاي " بيژاوه " در اطراف شهر حلبچه كردستان عراق گذراند و در همين دوران قرآن را كه نزد پدرش آموخته بود، ختم كرد و موفق به تحصيل صرف و نحو عربي و فارسي شد.
وي بيشتر عمر خود را در شهرهاي پاوه، مريوان، سنندج گذراند و سپس به سليمانيه عراق بازگشت.
مولوي كرد در سال ‪ ۱۳۰۰‬هجري درگذشت و در گورستان " اصحاب " در نزديكي روستاي " سرشانه " دفن شد.
كتاب شعر " الفضيله " به زبان عربي، كتاب شعر " العقيده المرضيه " به زبان كردي و كتاب شعر " الفوائح " به زبان فارسي از آثار به جا مانده از اين عارف و شاعر نامي كرد است.
 


براي بررسي آثار شاعر بزرگ روستاي يوش همايش بزرگداشت نيما يوشيج در تهران آغاز شد  

 خبرگزاري كشاورزي ايران (ايانا) - گروه فرهنگ و هنر
همايش بزرگداشت «نيما يوشيج»، روز جاري فعاليت خود را در تهران آغاز كرد.
به گزارش خبرگزاري كشاورزي ايران، در اين همايش با عنوان «شعر نو و نيما يوشيج» استادان ادبيات فارسي به نقش اين شاعر نوگرا در پيدايش سبكي نو در ادبيات منظوم ايران مي پردازند.
نيما يوشيج با نام اصلي علي اسفندياري (1338-1276 خورشيدي) در روستاي يوش مازندران چشم به جهان گشود. پدرش ابراهيم خان نوري از راه كشاورزي و گله داري روزگار مي گذرانيد. نيما ايام كودكي خود را در روستا به تحصيل پرداخت. سپس به علت نبود امكانات آموزشي فراتر در روستاي يوش و اطراف آن به تهران آمد تا در دبيرستان «سن لويي» به تحصيل ادامه دهد.
در اين مدرسه يكي از معلمان او «نظام وفا» بود كه از شاعران و ترانه سرايان بنام زمانه خويش بود و در اثر تشويقهاي او ذوق شعري اش را آزمود و به سرودن پرداخت. نيما، زبان فرانسه را به خوبي فراگرفت و با ادبيات اروپا آشنا شد. محمدرضا عشقي شاعر اجتماعي آن روزگاران در روزنامه «قرن بيستم» بخشي از شعر بلند «افسانه» نيما را منتشر كرد. نويسندگي در مجله موسيقي و فعاليت در اداره تبليغات وزارت فرهنگ مدتي دغدغه هاي كاري او را تشكيل داد تا آن كه كار اداري را به گوشه اي نهاد و خود را وقف شعر و ادبيات در روستاي زادگاهش كرد.
نيما يوشيج از بنيانگذاران سبكي نوين در ادبيات معاصر ايران زمين است و در اين راه تلاشهاي بسياي كرد و آموختني هاي فراواني را كسب نمود.
اشعار نخستين او، كه در قالب اوزان كهن عروضي ساخته شده بود، از مضامين نو و تخيلات شاعرانه برخوردار بود و در زمان خود شكلهاي حتي جديدي در قالبهاي كهن ادب پارسي به شمار مي آيد. اين شاعر روستايي در آثار بعدي خود به سبك خاص خود رسيد و اوزان شعر عروضي با هجاهاي متفاوت در بيتهاي اشعارش آزمود؛ سبكي كه از آن به عنوان « نيمايي» ياد مي شود.
طبيعت و فضاي روستا و آدمهاي آن در بسياري از اشعار اين شاعر و حتي در داستانهايش جايگاه ويژه اي دارند. از نوشته هاي نيما مي توان به اين آثار اشاره كرد: شعر من، افسانه، ماخ لولا، ناقوس، شهر صبح شهر شب، آهو و پرنده ها، دنيا خانه من است، قلم انداز، قصه مرقد آقا، نامه هاي نيما به همسرش، فريادهاي ديگر، كندوهاي شبانه، آب در خوابگه مورچگان.
كد: 15C-0131-02
 
به‎ ياد نقاش‎ و شاعر رنگــها 
 
 
تهران‎ ـ امروز پنج‎ شنبه‎ مصادف‎ با بيسـت‎ و پنجمين‎ سالگرد درگذشت‎ شاعر و نقاش‎ معاصـر سهراب‎ سپهري‎ است‎.
به‎ گزارش‎ واحد مركزي‎‎ خبر سهراب‎ سپهـري در سال‎ 1307 درشهر قم‎ ديده‎‎ به جهان‎ گشود و دوران‎‎ جوانيش‎ را در گلپايگان و خـوانسـار گذراند و سپس‎ به‎ سرزمين‎‎ پدري‎ خود كـاشـان رفت‎.
وي‎ كه‎ در نقاشي‎‎‎ و خوشنويسي نيز تبحر خاصي داشت‎ ,نخستين‎ كتاب‎ شعر خود را در سـال‎ 26 به‎‎ نام‎ در كنار چمن‎ يا آرامگاه عشق‎ در 26 صفحه‎ چاپ‎ كرد.
سهراب‎ سپهري‎‎ سپس‎ براي تحصيل‎ رهسپار تهران‎ شد و كتاب‎ مرگ‎‎ رنگ را منتشر كرد.
وي‎ عاقبت‎‎ در سال‎ 59 ديده‎ از جهان‎ فروبست و در مشهد اردهال‎ از توابع‎ شهرستان‎‎ كاشان به‎‎ خاك‎ سپرده شد.
او از آفتاب‎ , شوق‎ اندوه‎ , هشت‎ دفتر و منظومه‎‎ از آثار بجا مانده از سهراب‎ سپهري‎ است‎.  


 برای سالروز برگريزان سهراب سپهري شاعر طبيعت ماه بالاي سر آبادي است من چراغم خاموش، ماه تابيده لب کوزه آب  

 خبرگزاري كشاورزي ايران (ايانا) - گروه فرهنگ و هنر
اول ارديبهشت ماه، بيست و پنجمين سالروز برگريزان سهراب سپهري شاعر طبيعت و مهرباني است،او در سال 1307 در روستاي «چنار» كاشان متولد شد.
از همان دوران كودكي خط خوشي داشت و به خوشنويسي علاقه مند بود و گاهي شعر مي گفت: اما خودش مي گفت كه تا هجده سالگي شعر نگفتم.
سهراب، نخستين كتاب شعر خود را در سال 1326 به نام «در كنار چمن» به چاپ رساند. 20 ساله بود كه وارد دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران شد و در رشته نقاشي تحصيل كرد و با رتبه اول فارغ التحصيل شد. «مرگ رنگ» كه اولين مجموعه اشعارش محسوب مي شد حاصل همين دوران بود.
تا قبل از آغاز دهه 40 خورشيدي مدتي در وزارت كشاورزي و اداره كل هنرهاي زيبا مشغول به خدمت شد و مدتي هم به تدريس هنر پرداخت. شاعر طبيعت در سالهاي 1337 تا 1340 دو دفتر شعرش را به نامهاي «آوار آفتاب» و «شرق اندوه» انتشار داد. «حجم سبز» كتاب شعر بعدي او بود.
سپهري در سال 1355 تمامي هشت دفتر و منظومه اش را در «هشت كتاب» گردآوري كرد اما حيف كه در نخستين روز از ارديبهشت ماه 1359 بر اثر بيماري سرطان خون به سوي مرگ شتافت؛ مرگي كه خود مي گفت: «... پايان كبوتر نيست!»
خبرگزاري كشاورزي فرارسيدن بيست و پنجمين سال پرواز سهراب سپهري را به عموم علاقه مندانش تسليت مي گويد.
سهراب سپهري: شاعر طبيعت و مهرباني
روستاي چنار؛ آن جا خانه بزرگ بود. يك باغ با همه جور درخت و دري در آن ته كه به يك دشت باز مي شد. شبيه قصه هاست! اين خانه جوي آبي هم داشت كه كناره هايش پر از تبريزي و عرعر بود و از جلوي اتاق پنج دري – كه مهمانخانه بود- مي گذشت. حوض خانه، اتاق آبي ]كه از آن خواهم گفت[، اصطبل ها و زيرزمين ها هم بودند. پدر، پدربزرگ، عموها و برادرزاده ها همه همين جا زندگي مي كردند. مي رفتند، تار مي ساختند و نجاري مي كردند...
اتاق آبي خالي افتاده بود. هيچ كس در فكرش نبود. پشت درختان باغ كودكي من قايم شده بود؛ اما براي من پيدا بود. نيرويي تاريك مرا به اتاق آبي مي برد. از هم بازي هايم جدا مي شدم، مي رفتم تا ميان اتاق آبي بمانم. پنهاني مي رفتم. نمي خواستم كسي مرا بپايد. عبادت را هميشه در خلوت
خواسته ام. هيچ وقت در نگاه ديگرا ن نماز نخوانده ام (مگر وقتي كه بچه هاي مدرسه را براي نماز به مسجد مي بردند و من ميانشان بودم.) كلمه عبادت را به كار بردم. نه! من براي عبادت به اتاق آبي نمي رفتم؛ اما ميان چارديواري اش هوايي به من مي خورد كه از جاي ديگر مي آمد. در وزش اين هوا غبارم مي ريخت. سبك مي شدم، پر مي كشيدم.
***


زندگينامه سهراب سپهري
در سال 1307 در روستاي چنار كاشان به دنيا آمد. اسداله پدرش و ماه جبين مادرش، بعد از دو ثمرة درخت زندگي، با تولد سومين ميوه، نام «سهراب» را برايش برگزيدند.
پدرش تلگرافچي بود. در طراحي دست داشت، خوش خط مي نوشت، تار مي نواخت و مي ساخت. در نوجواني سهراب، به علت فلج شدن هر دو پا خانه نشين شد و مادر با داشتن پنج فرزند بار زندگاني را بر دوش كشيد. سهراب، مادري داشت بهتر از برگ درخت كه او را بسيار دوست داشت. كودكي را در باغ اجدادي، كه بسيار بزرگ و پر از درختان ميوه و گل و سبزه بود و در محلة دروازه عطا قرار داشت، گذراند.
دورة شش ساله ابتدايي را در «دبستان خيام» گذرانيد. او خط خوشي داشت و به خوشنويسي علاقه مند بود. زندگي اش آرام مي گذشت و گاهي پرهياهو و سريع. دگرگوني هايش پنهان بود و دير آفتابي مي شد. خيلي ها حسرت زندگي او را مي خوردند؛ حسرت آزادگي و رهايي اش را. او در آذرماه 1325 اندكي بيش از يك سال بعد از به پايان رساندن دورة دانشسراي مقدماتي، در اداره فرهنگ كاشان استخدام شد و تا شهريورماه 1327 به كارش ادامه داد. روزها نقاشي مي كرد و احساسش اين بود كه «هنوز روي ديوارهاي دنيا براي تابلو جا هست.»
سهراب تا هجده سالگي شعر نگفت. البته در سال هاي كودكي گاهي شعرهايي نوشته بود. او اولين كتاب شعر خود را در سال 1326 به نام «در كنار چمن يا آرامگاه عشق» در بيست و شش صفحه با مقدمه اي از مشفق كاشاني ]از اعضاي شوراي شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در زمان ما[ در كاشان به چاپ رساند.
سهراب پس از آن كه اين اثر را در قالب كلاسيك و تحت تاثير «زهره و منوچهر» از ايرج ميرزا ساخت و پرداخت، براي ادامه تحصيل راهي تهران شد. از آن جا كه امكان تحصيلات دانشگاهي فقط در تهران ميسر مي شد، بيش از پيش مصمم به ادامه تحصيل در تهران شد. در آن روزگار فقط 19 سال سن داشت.
20 سالگي او همزمان با ورودش به دانشكده هنرهاي زيبا، دانشگاه تهران، و آغاز تحصيل در رشتة نقاشي شد. او «مرگ رنگ» را – كه اولين مجموعه اشعارش به حساب مي آمد- در سال 1330 منتشر كرد. در سال 1332 دورة ليسانس نقاشي را با رتبة اول و دريافت نشان درجه اول علمي به پايان رسانيد.
بين سال هاي 32 تا 40 زمان كوتاهي را به كار در ادارات دولتي نظير موزه و اداره كل هنرهاي زيبا و وزارت كشاورزي گذراند. مدتي هم به تدريس در هنرستان هنرهاي زيبا و هنركده هنرهاي تزييني پرداخت، تا آن كه در پايان سال 1340 براي هميشه از كارهاي دولتي دست كشيد. سفرهاي خارج از كشور (از دهلي، كشمير، پيشاور، كابل تا يونان و مصر) و برپايي نمايشگاه انفرادي نقاشي در نيويورك امريكا حاصل سال هاي زندگي سهراب در سال هاي 1341 تا 1352 بود.
او در سال هاي 1337 تا 1340 دو دفتر شعرش را به نام هاي «آوار آفتاب» و «شرق اندوه» انتشار داد.
آغاز تشخص فكر سپهري را بايد در همين كتاب آوار آفتاب، جست و جو كرد. او در اين كتاب به راهي مي رود كه به شعرهاي بسيار خوب بعدي او انجاميد. سهراب پس از اين كتاب ها، «حجم سبز» را منتشر كرد. بين سال هاي 1340 تا 1359 اين شاعر به بهترين و زيباترين شعرهايش رسيد. سپهري در سال 1355 تمامي هشت دفتر و منظومه اش را در «هشت كتاب» گردآوري كرد، اما حيف كه خودش به سرعت به سوي مرگ]كه مي گفت پايان كبوتر نيست![ مي رفت. هشت كتاب، آيينة بينش شاعرانه و سبك خاص خود اوست.
بيماري سرطان خون كه در سال 1358 به آن پي برد، او را هر روز رنجورتر و نحيف تر مي ساخت. اول ارديبهشت ماه 1359 روز خداحافظي او بود: ... اي سرطان شريف عزلت، سطح من ارزاني تو باد.
دردوارة زندگي سهراب چنين بود: درد دور ماندن از اصل خويش، نه ناني به كف آوردن و توليدمثل كردن!
***
بانو پريدخت سپهري، خواهر سهراب، مي گويد: «سهراب، دوستدار مردم بود. به انسان ها عشق مي ورزيد. همه را پاك، درست و بي شائبه مي انگاشت و به همه اعتماد داشت. اگر كسي از او چيزي مي خواست يا خواهشي مي كرد، نمي توانست و نمي خواست پاسخ منفي بدهد.
اغلب روز پيش از شروع نمايشگاه آثارش، بر چند تابلوي برجستة مورد توجه دوستان، علامت «فروخته شد»، مي زد و آنها را مي بخشيد... از خصوصيات بارز اخلاقي سهراب، تواضع او بود. در سلام گفتن بر همه پيشي مي گرفت. مي توانست با هر كس به زبان او و در خور فهمش صحبت كند. در برخورد با بچه ها گويي به دوران بچگي باز مي گشت. در كوچه اي در اميرآباد تهران، با شنيدن صداي بستني فروش دوره گرد، پنجرة اتاقش را مي گشود و از بالا، پولي روي بساطش مي ريخت و بچه هاي كوچه را به ميهماني بستني فرا مي خواند.
خود سهراب مي گفت: روزي در دشت هاي اطراف نطنز، نزديك كشاورز مشغول كاري ماشين را نگه داشتم و پياده شدم و سلام و احوالپرسي كردم. كشاورز خسته، سيگاري خواست. چون نداشتم، با شرمندگي ميوه و خوراكي تعارف كردم كه نپذيرفت و گفت: خسته ام و مي خواستم رفع خستگي كنم!
سهراب همواره از اين كه نتوانسته خواستة اين كشاورز زحمتكش را برآورد، تاسف مي خورد.
از آن پس، هميشه چند نوع سيگار داخل ماشين به چشم مي خورد و اگر كسي علت را مي پرسيد، اين واقعه را با اندوه بسيار باز مي گفت.
***
زادگاه «صداي پاي آب» سهراب به روايت خواهرش
چنار، قريه اي است بين راه كاشان و مشهد اردهال. در اين آبادي باغي سرسبز و پر درخت به خواهر بزرگ ما تعلق داشت. او براي تنها بودن و پرداختن به شعر و نقاشي، گاه به آن جا مي رفت. زماني كه دسته جمعي به اين دهكدة كوچك كم سكنه مي رفتيم، سهراب مي گفت: «جمعيت چنار با ورود ما دو برابر مي شود.»
اين آبادي را آب قناتي سيراب مي كرد كه سرچشمه اش از اين باغ سر در مي آورد. جوي سيماني پهني، آب را پس از گردش به دور ساختمان و گذر از حوضخانه به بيرون باغ مي برد. سهراب به محض ورود به باغ، كف جوي را از خزه و سنگريزه پاك مي كرد. جوي آب نفسي مي كشيد و روشني و طراوت را باز مي يافت. شبها آسمان پر از ستاره آن قدر به زمين نزديك مي شد كه دست انسان به ستاره ها
مي رسيد. جز «صداي پاي آب» در شب هاي ساكت، صداي ديگري به گوش سهراب، مسافر تنهاي اين ديار مهجور نمي رسيد.
دهكدة كوچك و زيباي «گلستانه» كه الهامبخش سهراب در سرودن شعري به همين نام است]در گلستانه چه بوي علفي مي آمد...[ در فاصله اي نه چندان دور از چنار واقع بود. هنگامي كه به اتفاق خانواده به چنار مي رفتيم، سهراب براي هر روز بچه ها (خواهرزاده ها) برنامه اي تدارك مي ديد. ماشينش را روشن مي كرد و بچه ها را به پشت باغ كه پر از درخت توت بود، مي برد. ماشين را زير درخت ها، طوري كه شاخه هاي توت در دسترس باشد، نگه مي داشت. بچه ها روي ماشين و سقف آن به خوردن توت مشغول مي شدند. هر وقت شاخه ها از بار تهي مي شد، بار ديگر ماشين را حركت
مي داد و از تماشاي اين صحنه ها لذت مي برد. براي شاتوت خوردن به «فرح آباد» يا «گلستانه» و براي خريد نان به قرية «حسن رود» مي رفتند. بچه ها در معيت سهراب، اوقات بسيار خوش و لذتبخشي را مي گذراندند.
سهراب گاهي هم تنها به اين باغ مي رفت. در يكي از سفرها در خلوت و سكوت و انزواي باغ و در تك اتاق روي پشت بام، كه «اتاق سهراب» نام داشت، منظومة «صداي پاي آب» خلق شد...
تك يادگاري از سهراب:
ماه
بالاي سر آبادي است
ماه بالاي سر آبادي است.
اهل آبادي در خواب.
روي اين مهتابي، خشت غربت را مي بويم.
باغ همسايه چراغش روشن.
من چراغم خاموش.
ماه تابيده به بشقاب خيار، ماه تابيده لب کوزه آب.
***
غوك ها مي خوانند.
مرغ حق هم گاهي.
كوه نزديك من است: پشت افراها، سنجدها.
و بيابان پيداست.
سنگها پيدا نيست، گلچه ها پيدا نيست.
سايه هايي از دور، مثل تنهايي آب، مثل آواز خدا
پيداست.
***
نيمة شب بايد باشد.
دب اكبر ان است: دو وجب بالاتر از بام.
آسمان آبي نيست، روز آبي بود.
ياد من باشد فردا، بروم باغ
حسن گوجه و قيسي بخرم.
ياد من باشد فردا لب سلخ، طرحي از بزها بردارم
طرحي از جاروها، سايه هاشان در آب.
ياد من باشد، هر چه پروانه كه مي افتد در آب،
زود از آب درآرم.
ياد من باشد كاري نكنم. كه به
قانون زمين برخورد.
ياد من باشد فردا لب جوي،
حوله ام را هم با چوبه بشويم
ياد من باشد تنها هستيم.
***
ماه بالاي سر تنهايي است
 
دکتر رضا مصطفوی رييس گروه ادبيات دانشگاه علامه طباطبايي:
بوستان، مایه دارترین اثر ادب فارسی است
هنگامي که سعدي از اخلاق مي گويد جايگاه منحصر به فردش را به خواننده عرضه مي کند و به جرات مي توان که در فصاحت و بلاغت هماوردي ندارد.


میراث خبر
گروه هنر: «در میان همه آثار، نوشته های اخلاقی سعدی از دیدگاه و ویژگی منحصر به فردی برخوردار است. نصایح و دستور العمل های سعدی برای زندگی و گفتارهای اخلاقی پر ارجی که به ویژه در بوستان آمده، در کمتر اثر اخلاقی دیگری می توانیم با این فصاحت و بلاغت ببینیم.»
دکتر رضا مصطفوی رئیس و استاد گروه ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی در آستانه اول اردیبهشت روز جهانی سعدی با بیان مطلب بالا معتقد است:«آثاری همچون آفرین نامه ابوشکور بلخی، نخستین منظومه اخلاقی فارسی و آثار اخلاقی دوره های بعد مثل کلیله و دمنه، اخلاق ناصری، مرزبان نامه، سندباد نامه، قابوس نامه، مثنوی مولوی، اسرارنامه، منطق الطیر، مخزن الاسرار، اسرارالتوحید،حدیقه الحقیقه، کشف المحجوب هجویری و کتاب هایی که در زمینه علم اخلاق بعدها تالیف شده، حکایت از توجه خاص ایرانیان به مسائل اخلاقی و ادب اخلاقی دارد. اما بوستان به حق از جهت استواری اندیشه و بلندی فکر و عمق معانی و شامل بودن بر مطالب اجتماعی و اخلاقی مایه دار ترین اثر سعدی و ادب فارسی است.»
وی به تاثیر خاص توحید و یکتا پرستی در مکتب سعدی اشاره و تاکید می کند :« خدای سعدی شاید با خدای بعضی دیگر فرق کند. خدای سعدی خطا بخش ، پوزش پذیر است و بندگان را دستگیری می کند. خدای سعدی دستگیری می کند و بت پرستان و مستان را می بخشد و آنان همیشه می توانند مورد لطف حق قرار بگیرند. خدای سعدی برای بندگانش یک تکیه گاهی استوار و پر محبت و غمخوار است که عفو او شامل حال همه بنده ها می شود. خدای سعدی ستارالعیوب است و حتی به دشمنان هم روزی می رساند تا چه برسد به دوستان
خداوند بخشنده دستگیر
کریم خطا بخش پوزش پذیر
نه گردن کشان را بگیرد به فور
نه عذر آوران را براند به جور
عدیم زمین سفره عام او ست
چه دشمن بر این خوان یغمای اوست
که دوست چنین پهن خوان کرم گسترد
که سیمرغ در قاف قسمت کند »
سعدی با دیدگاه خاصی به مسائل اجتماعی نگاه کرده است. در مکتب اخلاقی سعدی تزویر و ریا سخت مورد نکوهش قرار می گیرد و او برای کسانی که رسیدن به مقام شامخ انسانیت را فقط براساس ظاهر قرار داده اند سخت می تازد:
بکن خرقه نام و ناموس و زرق
که عاجز بود مرد با جام غرق
تعلق حجابیست و بی حاصلی
چو پیوند ها بگسلی واصلی
یا مثلا در جای دیگر از زبان سعدی می خوانیم
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدابینی از خویشتن بین مخواه
بزرگی به ناموس و گفتار نیست
بلندی به دعوی و پندار نیست
مصطفوی در این باره به میراث خبر می گوید:« ما به حق این گونه مطالب را در جاهای دیگر می بینیم. داستان های سعدی در نکوهش ریا و تظاهرش نیز نه تنها در بوستان که در گلستان جالب توجه است. برای مثال عابدی را پادشاهی طلب کرد و اندیشید، می خواهم دارویی بخورم تا ضعیف شوم، شاید اعتقادی که در حق من دارد، زیادت کند. یعنی دارو بخورم، ضعیف بشوم تا خداوندگار فکر کند در راه ریاضت ضعیف شده ام. آورده اند دارو قاتل بود و بخورد وبمرد و بلافاصله می گوید :
آن که چون پسته همه دیدمش مغز
پوست پوست بود همچو پیاز
پارسایان روی در مخلوق
پشت بر قبله می کنند نماز »
سعدی به صورت های مختلف مسائل اخلاقی را در آثار خود مورد توجه قرار می دهد. مثلا در باب فروتنی و تواضع نکته بسیار جالبی دارد. به نظر استاد دانشگاه علامه طباطبایی:« شاید دلچسب تر و زیباتر از این داستانی که سعدی می آورد نتوان از تواضع گفت:
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم
گر او هست حقا که من نیستم
خودش را کوچک فرض می کند و این رسم ادب در برابر دیگران است
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لولو شاهوار
بعد نتیجه می گیرد
بلندی از آن یافت کو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد »
مسائل اخلاقی به صورت های مختلف در آثار ارزشمند سعدی مورد توجه قرار می گیرد:« در جایی کناره گیری از مردم و عزلت نشینی را ناپسند می داند و در برابر خدمت به خلق :
عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست »
رئیس گروه ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به ابیات و حکایاتی از سعدی به توصیف دیگر دیدگاه های اخلاقی این شاعر می پردازد:« کارکردن انسان ها یکی دیگر از این موارد است. کارکردن و به خود متکی بودن و با دسترنج خود زیستن در مکتب اخلاقی سعدی ممدوح است و به عکس سربار دیگران بودن مذموم.در نظر او باید توشه و زاد زندگی را به دست آورد و به دیگران هم داد. نه این که انسان در زندگی طفیل دیگران باشد. باید مردانه رنج برد و به افراد دیگر راحت رساند، نه همچون افراد منفعل دسترنج دیگران را خورد. مثلا در بوستان داستان خیلی جالبی را نقل می کند؛ یکی روباه بی دست و پایی را می بینید، آن روباه بی دست و پا یارای کار کردن را ندارد و نمی تواند خودش طعمه خودش را به دست بیاورد به شگفت در می ماند و می اندیشد که چون زندگانی به سر می برد و در این تفکر است که شیری، شغال به چنگ آن جا می رسد و طعمه را می خورد و روباه از مانده آن سیر می شود. روز دیگر به نحوی دیگر بالاخره سدجوع می کند. بیننده ای که این را می بیند، به فکر می افتد تا او هم به کنجی برود و پخته خواری دیگران را بکند و راحت باشد. فکر می کند چرا کار کند، از آسمان می رسد. یک مدتی چشم به راه غذایی از غیب می ماند و بعد که از گرسنگی سخت نزار و لاغر می شود، صدایی به گوشش می رسد که: برو شیر درنده باش ای دغل
مپندار خود را چو روباه شل
چنان سعی کن کز تو ماند چو شیر
چه باشد چو روباه وامانده پیر »
تاکید به این نکات به صورت های مختلف حتی با استناد به آیات قران مجید در گلستان و بوستان نقل می شود: باید انسان کار کند و این که برای انسان چیزی جز آن چه به دست می آورد، نیست
من طریق سعی می آرم به جای
لیس للانسان الا ماسعی
مصطفوی در ادامه این بحث به نکات دیگری هم اشاره می کند:« معلم بزرگ اخلاق ما، یعنی سعدی، نکات دیگری مطرح می کند که درس راز داری است. او می آموزد نباید راز خود را با دیگران در میان گذاشت، مبادا نامحرمی در آن جا باشد و راز را فاش کند و به دلیل وجود بدخواهان حسودان ممکن است از یک توفیقی باز ماند:
منه در میان راز با هرکسی
که جاسوس هم کاسه دیدم بسی
و ما نکته های ارزشمندی را از این دیدگاه می توانیم در آثار سعدی ببینیم . اعتقاد راستین سعدی در در این تجلی می کند که حتی دشمنان را نیز نباید آزرده خاطر ساخت. این مسئله بسیار مهمی در مسائل اجتماعی است . »
استاد ادبیات فارسی همچنین روانی را از دیگر ویژگی های آثار سعدی بر می شمارد:«از ویژگی های سعدی این است که مسائل خود را با داستان های نغز توجیه می کند. مثلا می گوید دزدی به خانه پارسایی در آمد هرچه چندان که جست، چیزی نیافت. دلتنگ شد و پارسا خبر شد گلیمی که بر آن خفته بود در راه دزد انداخت تا دزد محروم نباشد
یا آن جا که می گوید: شنیدم که مردان راه خدای
دل دشمنان را نکردند تنگ
تو را کی میسر شود این مقام
که با دوستانت خلاف است و جنگ
یعنی تو که با دوستانت مسئله داری چگونه می توانی دل دشمنانت را به دست بیاوری.ما در مسائل مختلف این ویژگی های سعی را می بینیم. »
وی تصریح می کند:« بی شک باید سعدی را بزرگترین معلم اخلاق در میان سخنوران ادب فارسی بدانیم. زیرا که در هدایت و ارشاد مردم، سعدی به حق نقشی والا ، ، کارآمد و مفید داشته است. او با گنجینه های جاویدان ادبیش که همه در راه تهذیب اخلاق مردم روزگار بوده ، در ذهن و روح خوانندگانش تاثیر بسیار داشته و مقبولیتی خاص پیدا کرده است. سعدی اعتقاد دارد:
بگوی آن که دانی که حق گفته به
نه رشوت ستانی و نه عشوه ده
وي با اشاره به نکات مطرح شده معتقد است:« بررسی آثار ادبی فارسی در ارتباط با مسائل اخلاقی نشان می دهد شاید شاعری نداشته باشیم که به اندازه سعدی با داستان های روز و روزمره که برایش پیش می آمده، بتواند مسائل اخلاقی را بیان کند. »
وی راز ماندگاری سعدی را برخلاف برخی از شاعران دیگر در سفر کرده بودن او و پخته و روزگار دیده بودنش می داند:« در آثارش دیدیم که گاهی در جامعه بعلبک است و گاهیبه دورترین نقاط آسیا رفته و نشان می دهد به آنجا سفر کرده است . به همین دلیل گفته هایش که دیده های شخصی او است و خودش آنها را لمس کرده، مردمی است. و چون مردم همیشه هستند بیاناتش تاثیر همیشگی دارد. »
دکتر رضا مصطفوی در پایان صحبت هایش راز ماندگاری آثار سعدی را چنین وصف می کند:« ما در ادب پارسی کتاب های زیادی مثل اخلاق ناصری، کیمیای سعادت که از یا رساله قشیریه داریم که از دیدگاه های اخلاقی بر خوردار هستند. .اما در این کتاب ها مسائل اخلاقی به این صورت نقل شده که این کار خوب است و آن کاربد.در حالی که سعدی در گلستان و بوستان با بیان داستان هایی در ارتباط با این مسائل، آنها را ماندگار کرده است.»


 

 

IranPoetry.com//©2004-2008 • All Rights Reserved
بازنشر اينترنتي مطالب اين سايت با ذکر
آدرس دقيق بلامانع است