تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول
آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

iranpoetry(at).gmail.com

 



 


February 8, 2005 07:25 PM

آرش شفاعي

SHAFEE.jpg


1
تهران شبيه هرشب ديگر سياه بود
در انتظار خنده ي كمرنگ ماه بود
تهران قصيده اي كه نفسگير وپرملال
تهران خطابه اي كه پر از اشتباه بود
اين سوي شهر خنده ي تلخي به خون نشست
آن سوي شهر اشك كسي قاه قاه بود
تصوير پر تردد اين شهر خط خطي
لبخند سرخ دختركي سربه راه بود
وقتي گداي كوچه كمي دودمي گرفت
تا مدتي براي خودش پادشاه بود
اقليم پادشاهي اين شاه پاره وقت
بن بست كوچه تابه سرچارراه بود
از دختر و گدا چقدر حرف مي زنم؟
اين بي گناه دختر آن بي پناه بود
...يك كارمند شعر مرا خواندوپاره كرد
بركاغذي نوشت كه:ردشد...سياه بود  
 


2


زن اسطوره ای با چشمهای روشنش آمد
نگاه نافذش احساس شد٬عطرتنش آمد
زمين يک لحظه ساکن ماند٬خورشيد از تپش افتاد
وماه از قله ی افلاک محض ديدنش آمد
درون خانه ام تابيد تا نوری اهورايی
به خود گفتم زجابرخيز رحمی بر منش آمد
به خودگفتم زجا برخيز معصوميت مطلق
که بايد سرگذاری بر حريم دامنش آمد
سکوت وحيرت ومن هر سه يک سو چشمها بردر
که ناگه خش خش دنباله ی پيراهنش آمد
زن اسطوره ای از دردرآمد گرم ونورانی
قلم لبريز شد٬رقصيد٬حس گفتنش آمد
زن اسطوره ای آميخت از آن روز با شعرم
کتابم را گشودم٬عطر شيرين تنش آمد...

 

IranPoetry.com/Hadi Mohammadzadeh/©2004-2010 • All Rights Reserved
بازنشر اينترنتي مطالب اين سايت با ذکر
آدرس دقيق بلامانع است