تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول
آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

iranpoetry(at).gmail.com

 



 


January 15, 2006 08:31 PM

عبدالجبار کاکایی

kakayi.jpg


1


چه غربت گریزی چه مهمان نوازی
چه زیباست با چشمت آیینه بازی
تو آغاز و انجام یک شعر نابی
خوشا با خیال تو تصویر سازی
سرانجام در آتش چشم هایت
مرا می نشانی مرا می گدازی
تو را ذره ای ذره ای می سرایم
مرا زخمه ای زخمه ای می نوازی
دلم را زمانی ست می آزمایی
از این دست آتش از این دست بازی
دمیده ست از خط پیشانی تو
خدایی ترین جلوه بی نیازی


2
بعد از اين پيشانيم طوفاني است
قسمت آيينه ام حيراني است
بعد از اين در آرزوي سوختن
مثل آتش جامه ام عرياني است
دست بگشا و درآغوشم بگير
شانه ام در معرض ويراني است
خاك هرگز لب نبايد مي گشود
راز مرگ لاله ها پنهاني است
تا چه پيش آرد سموم هرزه گرد
سهم گل در باد سرگرداني است


3


در وا كن و به اين قفس مرده جان بده
ديوارها و فاصله‎ها را تكان بده


ما را زدست زندگي بي‎امان بگير
ما را به دست حادثه‎اي ناگهان بده


تا باورت كنند چو فواره‎اي بلند
خود را به تشنگان تماشا نشان بده


بر هر چه قاب پنجرة رو به‌ آفتاب
سهمي ز نور، تكه‎اي از آسمان بده


«زين خلق پر شكايت گريان شدم ملول»*
اين سفره‎هاي وا شده را آب و نان بده


 


 

 

IranPoetry.com/Hadi Mohammadzadeh/©2004-2010 • All Rights Reserved
بازنشر اينترنتي مطالب اين سايت با ذکر
آدرس دقيق بلامانع است