تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول

 

January 7, 2005 10:56 AM

پنج شنبه 18 دي ماه 8 خبر

17دى:كسى از ديروز:زن يكى از موضوعات اصلى شعر هاى سيمين بهبهانى است.


روشنگري
شرق
من ديده ام زنى را كه رنج زندان يك دو سه فرزند را سال ها تاب آورده، من ديده ام زنى را كه بر جنازه دومين و سومين شهيدش ايستاده، خود نماز گزارده و پدر را تسليت گفته، من گذر كرده ام بر زنى كه در يخبندان دى و آتشباد تير ساعت ها در صف ايستاده، تا سفره بى رنگ خانواده را به مختصر نان خورشى رنگين كند و از شرم پدر در برابر كودكان بكاهد.
امروز اگر بهروزى، اگر پيروزى اگر جامى به شيرين كامى پس از جنگ است، به همت زنانى است كه دندان بر جگر فشرده اند و ناله فرو خورده و سختى تاب آورده، چونان صخره اى بر فراز سر.?* زن يكى از موضوعات اصلى شعر هاى سيمين بهبهانى است.
احقاق حقوق، آگاهى به حقوق و شناختن جايگاه خود از جمله موضوعاتى است كه بهبهانى در شعر هايش به آن مى پردازد.
شعر هايى كه در بيش از ۳۰ دفتر شعر به چاپ رسيده است.
عمرى ۷۹ ساله و عمرى شعر و داستان و كتاب و عمرى جايزه، جاى پا ۱۳۳۵/ چلچراغ ۱۳۳۶/ مرمر ۱۳۴۲/ رستاخيز ۱۳۵۲/ خطى زآتش و از آتش ۱۳۶۰/ دشت ارژن ۱۳۶۲/ گزينه اشعار ۱۳۶۹/ كولى و نامه و عشق ۱۳۷۳/ عاشق تر از هميشه بخوان ۱۳۷۴/ يك دريچه آزادى ۱۳۷۵/ از سال هاى آب و سراب ۱۳۷۰/ كليد و خنجر ۱۳۷۹/ و... كليد و خنجر زندگينامه اى است كه در حد امكان او را به ما مى شناساند. در طول بيش از ۶۰ سال شاعرى و فعاليت ادبى جوايز متعددى را كسب كرده است از جمله: مدال طلايى پراگ، تقدير نامه اى از كارنامه به خاطر سال ها شاعرى، مدالى كه به همراه اخوان ثالث در سال ۱۳۳۰ دريافت كرده است (مدال صلحى كه براى شعر ?اى آه اى ناشناس ناهمرنگ? كه از صلح جهانى مى گويد). مشتى گره كرده و بلورين به تقدير از شعرى كه از سوى انجمن پويا؛ ايرانيان مقيم فرانسه اعطا شده است.
مدال كارل بن اوستيوسكى بزرگ ترين مدال حقوق بشر از سوى دولت آلمان و انجمن جهانى حقوق بشر.
كتيبه قانون داريوش از سوى دانشنامه ايرانيكا به عنوان زن سال و...
سيمين بهبهانى از آخرين بازماندگان شعر نوپاى نوايران است. همرهان يا رفته اند يا چون سيمين بهبهانى خسته و رنجور اما اميد وار ايستاده اند به نظاره. استقلال ايران و سربلندى اش عشق همه ايرانيان است و براى كسانى مثل او كه از جنگ و كودتا مى آيند و مردان و زنان زيادى را نيز، فرزندان ايران زمين را، قربانى داده اند اين استقلال و ايستادگى دو چندان لذت بخش است.
آرام سخن مى گويد. آرام گام برمى دارد و آرام پلك مى زند. اما به ايران كه مى رسد صدايش رسا تر مى شود. با هر نگاه و هر فكرى، همه ايرانيان ايرانى اند. براى زن نوشته است. براى غم ها سروده است. براى كين ها نيز. اما كينه اى به دل ندارد. تاليفاتش و اشعارش هر كدام مختص زمانى بوده اند و دوره اى.
در مقدمه يك دريچه آزادى به تلخى اشعارش اشاره كرده است و آن را آئينه تلخى هايى كه ديده است و تنها يك چيز مى خواهد.
?دلم مى خواهد دولتمردان بيش از اين به فكر ايران باشند و بدانند كه هرچه دارند از ايران و موجوديت ايران و مردم ايران دارند.?
* از كتاب كليد و خنجر
?به فريدون مشيرى?
گرچه در شور و اشك و شعله ى آه
باغ را هيچ كس نكرده نگاه
گرچه در دشت سرخ سوختگان
ديرگاهى نرسته هيچ گياه
گرچه از خرمن بنفشه و گل
مانده خاكسترى تباه تباه
گرچه ما راه خود جدا كرديم
با بهارى كه مى رسد از راه
باز از سبزه و بنفشه بگو
گرچه از سوز دى شدند سياه
بر دروغت مباد غير درود
بر فريبت مباد نام گناه
دل ما را به وعده اى خوش كن
شب ما را به قصه اى كوتاه
تا نميريم و گل كند خورشيد
تا بميريم و ميوه آرد ماه


جام  جم
شاعران کودک و نوجوان از رواج کتاب هاي بازاري مي گويند 
  
 
وقتي محمود کيانوش ، به عنوان پدر شعر کودک در ايران به اهميت ادبيات کودکان واقف شد و پروين دولت آبادي و مرحوم يميني شريف راه او را ادامه دادند، کمتر کسي به ضرورت شعر گفتن براي اين مقطع سني آگاه بود ، اما حالا که سالهاي زيادي از آن دوران نمي گذرد، هم شاعران بسياري با داعيه شعر کودک ظهور کرده اند و هم خانواده ها به صرافت مطالعه فرزندانشان و شناخت شعر و شاعران ويژه خود افتاده اند.
بنابراين تثبيت نسبي شعر کودک مي تواند زمينه هاي رويکردهاي جديد اين عرصه را فراهم آورد، تا شاعران مطرح و صاحب سبک کودکان ، با هدايت شعر کودک به مسير اصلي و درست مانع رواج اشعار بازاري و سطحي شوند که ذائقه کودکان را خدشه دار مي کند.
عمو زنجيرباف چه کسي بود و چرا بايد زنجيرها را مي بافت و پشت کوه مي انداخت؟ اولين توپ قل قلي را پدر چه کسي برايش خريد که تا هوا مي رفت؟ براي اولين بار، چه کسي به سر کوهي دويد و دو خاتون آنجا ديد و حکايت اتل متل توتوله از چه قرار است؟
برخلاف ادبيات مکتوب و غني ايران زمين که گاهي آن هم از سوي شاعران بزرگ در قالب پند و اندرز براي کودکان شعري سروده شده است ، ادبيات شفاهي که حکايت زبان به زبان نياکان ماست ، مملو از اشعار و متل هاي زيبايي است که سالها بر زبان کودکي همه ما جاري شده و بوي نا و کهنگي نمي گيرند.
با آنها بزرگ مي شويم و بي آن که بدانيم چرا نوستالوژي ديرينه خود را در آنها مي يابيم و به يادگار به فرزندانمان مي سپاريم.
در روزهايي که جهان در حال دگرگون شدن بود و در ايران ما هم پديده اي به نام مشروطيت در جاي جاي اين مملکت نفوذ مي کرد، آن روزها که مرزها و فاصله ها آسان شدند و زبان ها خيلي قبل تر از اين ها به گفتگوي با هم پرداختند، آن روزها که ما با فناوري و فرهنگ ديگران آشنا مي شديم و آنها نيز تمدن و فرهنگ ايراني و اسلامي را مي شناختند و آن روزها که ديگر خواندن کتابهايي از هموطنان و همزبانانمان برايمان کافي نبود و مي خواستيم بدانيم ديگران چه مي گويند و ترجمه هايي از آثار بزرگان شعر و ادب جهان به کشور ما سرازير شد، شاعران ايراني با پديده اي نوظهور به نام شعر کودک و نوجوان آشنا شدند و در اين زمينه بي حرکت نماندند.
اگر چه سالهاي زيادي از سرودن اولين شعرهاي کودکانه توسط شاعران اين حوزه نمي گذرد، که با نگاهي جديد تجربيات و احساسات کودکانه را مطرح مي کردند، اما حالا شاعران زيادي هستند که داعيه شعر سرودن براي کودکان و نوجوانان دارند و کتاب هاي بي شماري روانه بازارهاي کتاب مي شوند که به کودکان و نوجوانان اختصاص دارند.


عمر کوتاه شعر کودکان
محمود کيانوش را بسياري ، پدر شعر کودک و نوجوان ايران مي دانند که پس از او از تلاشهاي مرحوم يميني شريف و پروين دولت آبادي در اين حوزه نيز نبايد غافل ماند. محمود کيانوش در نامه اي به جعفر ابراهيمي گفته است : «در آن سالها که ما کارمان را شروع کرده بوديم ، فرصت و انرژي زيادي را صرف اين مساله مي کرديم ، که اين فرهنگ را نهادينه کنيم و ديگران را به صرافت بيندازيم شعر کودک و نوجوان ضروري است ، اما حالا شما در فضايي که اين فرهنگ جايگاه ويژه خود را يافته ، کار مي کنيد و روز به روز به تعداد شاعراني که در اين عرصه قلمفرسايي مي کنند، افزوده مي شود.»
اين که فلسفه ضرورت شعر سرودن براي کودکان و نوجوانان در شرايط فعلي چيست ، سوالي است که افشين علا به آن اين گونه پاسخ مي دهد: «اگر مي خواهيم بچه هاي ما با فرهنگ و ادبيات کهن و دستاوردهاي ادبيات معاصر آشنا شوند و در آينده انسان هاي عميق و متفکر باشند، قطعا نياز به کليدهايي دارند که در کودکي ذهن آنها را آماده ورود به عرصه فکر و هنر و ادبيات بکند و به دنبال ابتذال نروند شعر کودک و نوجوان نوعي تمرين است ، براي فرهيخته کردن ذهن بچه ها که با توجه به ويژگي هاي سني و دايره ذهني شان و محدوده واژگاني بدون احساس غربت با ادبيات آشنا مي شوند و ژرف بيني در آنها ريشه مي دواند.»
جواد محقق ، شاعر وسردبير مجله رشد نوجوان نيز ضرورت سرودن شعر کودک و نوجوان در دنياي معاصر را بديهي مي داند و مي گويد: «اگر قرار باشد از اين زاويه ضرورت ها را بررسي کنيم ، اصلا شعر براي بزرگان هم ، چه ضرورتي دارد؟ در حالي که شعر بيان احساسات آدمي است و آدمها دو دسته هستند، يا توليدکننده شعر و يا مصرف کننده.
درواقع آنها که از بيان احساسات ناب خود به شيوه اي هنرمندانه عاجز هستند، تجربيات ديگران را مصرف مي کنند و اين احساس مثل غذاي روح آدمي است.»
جعفر ابراهيمي هم درباره تاثير شعر کودک و نوجوان مي گويد: «شعر در ترغيب احساس آدم ها خيلي نقش دارد و آنها که در کودکي شعر مي خوانند، در بزرگسالي معصوميت خود را حفظ مي کنند و شعر يکي از لازمه هاي زندگي کودکان است.
يکي از مصيبت هاي قرن حاضر کم شعر خواندن است و کساني که در کودکي شعر نمي خوانند، در بزرگسالي آدمهاي با احساسي نمي شوند. خانم نويسنده اي که جايزه اي جهاني را دريافت کرده گفته است اگر سياستمداران دنيا که جنگ و خونريزي به راه مي اندازند، در کودکي شعر خوانده بودند يا برايشان لالايي گفته بودند، به اين راحتي نمي توانستند ظلم و جنايت کنند.
در دنيايي که ديروزش مثل امروزش نيست هيچ کودک امروزي مثل کودک ديروز به رنگين کمان آسمان نگاه نمي کند و بي ترديد نگاه کودک فردا جور ديگري خواهد بود، شاعري که فقط يک بار کودکي را تجربه کرده و آن هم کودکي بي بديل خود را، چگونه مي تواند از زاويه نگاه کودکانه شعري بسرايد که کودکان امروز و فردا را خوش آيد/ جواد محقق ، با اشاره به اين که ذائقه افراد در دوره هاي مختلف تغيير پيدا مي کند، اعتقاد دارد: «نمي توان تصور کرد، اگر کودکان امروز از چيزي خوششان مي آيد يا برعکس کودکان نسل بعد هم چنين باشند.
اين کار شاعر را سخت مي کند. من معتقدم که تب ها گذري هستند و شاعر بايد با محکم کردن زيربناها از وفق دادن خود با تب بازار و مخاطب پرهيز کند؛ چون ظواهر تغييرپذير هستند.»
جعفر ابراهيمي در اين باره کارتون معروف تام و جري را مثال مي زند که وقتي اين دو در حال شيطنت و به هم ريختن اسباب و وسايل هستند سر و کله صاحبخانه اي پيدا مي شود که ما فقط پاهاي او را مي بينيم. او در ادامه مي گويد:
«در واقع اين کارتون از زاويه ديد بچه ها ساخته شده است. شما کودکي را فرض کنيد که در يک ميدان شلوغ دست در دست پدر خود در حال حرکت است. او فقط حرکت هزاران پا را مي بيند. چون قدش کوتاه است.
شاعر کودک بايد خود را هم رديف او فرض کند تا بتواند احساسات او را يک جور نابي بيان کند. شاعر کودک وقتي از ديدگاه کودکان به دنيا نگاه مي کند و با تجربياتي که از کودکي خود دارد مي تواند احساسات را به زبان شعر واگويه کند.»


گروه هاي سني
براساس تقسيم بندي ارائه شده از سوي کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان بچه ها به گروههاي سني متفاوتي از قبيل الف ، ب، ج و دال تقسيم مي شوند که در نوع خود نيازمند کتابهاي خاص خود هستند. از اين رو، شعر کودک مبحثي مجزا از شعر نوجوان خواهد بود.
جواد محقق به عنوان شاعر و معلمي که در دوره هاي مختلف تحصيلي و در مناطق مختلف بچه هاي ايران را ديده است ، چندان متکي به اين تقسيم بندي ارائه شده خصوصا در دوره نوجواني نيست و اعتقاد دارد: «بسياري از روان شناسان اختلاف نظرهاي جدي درباره تعيين محدوده نوجواني دارند و برخي حتي دوره نوجواني را تا 20 سالگي رسانده اند.
البته برخي نيز، نوجواني را به 2 دوره اول و دوم تقسيم کرده اند که دوره اول همان دوران راهنمايي است که ما در ايران بيشتر از آن به عنوان مقطع اصلي نوجواني ياد مي کنيم.
اما اين تقسيم بندي چندان قابل اعتبار نيست ، چون کم نيستند نوجواناني که به طور مثال آثار کوند را يا اخوان و سهراب را مطالعه مي کنند يا نوجواناني که به دليل عدم دسترسي به امکانات و مجلات و کتاب ها با يک پايه تقليل از گروه سني خود کتاب مي خوانند.»
با اين توصيف مي توان مدعي شد بسياري از کساني که اشعارشان با عنوان شعر نوجوان چاپ مي شوند. هيچ شناختي از گستره دنياي نوجوانان ندارند.»


ادبيات شفاهي
آنچه با عنوان ادبيات شفاهي و اشعار عاميانه و متل ها از گذشتگان ما باقي مانده ، با اين که نام آفرينشگر بيشتر آنها منتخص نيست و در دوراني سروده شده اند، که ادبيات مکتوب مرسوم نبوده ، تا امروز ماندگار مانده اند.
اين جاودانگي آنچنان است که حتي اشعار ناب کودک و نوجوان سالهاي اخير نيز نتوانسته اند جاي آنها بنشينند. شايد عدم جاري شدن اشعار جديد بر زبان ها به دليل عمر کوتاه پيدايي شعر کودک و نوجوان در ايران و هجوم انواع شعرهاي مبتذل و کتابهاي بازاري باشد، اما رازماندگاري آنها در چيست؟ و چرا ادبيات مکتوب کهن ما در اين عرصه جولان نداده است.
جواد محقق در اين باره مي گويد: در ادبيات کهن آثاري که به طور اخص براي بچه ها سروده شده باشند، بندرت يافت مي شوند و آن مقدار کم هم در حوزه تعليم و تربيت است.
در فضاي خالي آنچه هست بيشتر نمود پيدا مي کند. وقتي در يک کتابخانه 2 کتاب باشد همه آن دو کتاب را خوانده اند، اما وقتي عناوين زياد باشد، هر کسي کتابي را مي خواند و ادبيات شفاهي هم چنين است.
اينها در حالي سروده شدند که چيزي به عنوان شعر کودک وجود نداشت و الان در عصر انفجار اطلاعات و تفاوت ذائقه ها که هر سال تعداد اشعار و شعراي کودک و نوجوان افزايش مي يابد، طبيعي است که همه چيز را همگان نخوانده باشند».
افشين علا نيز راز ماندگاري ادبيات شفاهي گذشته و نپرداختن ادبيات کهن به کودکان را چنين ارزيابي مي کند: «در آن روزگار کودک و نوجوان مخاطب جدي شعر محسوب نمي شدند و شعراي بزرگ گاهي به بهانه اندرزها و پندها و صرفا به دليل تعليم و تربيت در حاشيه کارهاي خود بخشي را هم به نوجوانان اختصاص مي دادند، که البته آنها هم با ذهن و زبان و فضايي کاملا شبيه به بزرگسالان بود؛ اما اگر ادبيات شفاهي ما ماندگار شده است ، به دليل ارتباط عاطفي هميشگي ميان مادران و کودکان است ، که در گوش کودکان خود نجوا و زمزمه هايي دارند، که هيچ جا مکتوب نشده و به نوعي بيان و انتقال عشق مي باشد. اين متل ها به اين صورت جاي خود را باز مي کنند و اگر ماندگار مي شوند به دليل همان تداعي خاطرات و نوستالوژي ديرينه است».


رويکردهاي جديد
امروزه ، شعر کودک و نوجوان نياز به چه رويکردهاي جديدي دارد و وظيفه اصلي شعراي اين حوزه در حال حاضر چيست؟ برخي معتقدند مي توان براي نوجوانان شعر سپيد و بي وزن هم سرود. برخي صددرصد با اين نظر مخالف هستند. ابراهيمي در اين باره اظهار مي دارد:
«خيلي ها معتقد هستند که بايد قالب شکني کرد و از قالب چهارپايه دست کشيد و شعر سپيد کار کرد. من با اين قضيه موافق نيستم چون قالب شکني وقتي درست است که عمر طولاني از شعر کودک گذشته باشد، ضمن اين که چهارپاره در همه جاي دنيا کار کرده و تجربه ما در قالب هاي ديگر موفق نبوده است.
شعر بي وزن و بدون موسيقي در حوزه شعر کودک ، در هيچ جاي دنيا کاربرد ندارد؛ چون بچه ها با ريتم بزرگ مي شوند. از طرفي فکر مي کنم در موضوع هايي که تا به حال از آنها غافل مانده ايم ، مي توانيم کار کنيم ، ولي اين که چقدر مي تواند در ميان بچه ها جا باز کند خدا مي داند.
به طور کلي درباره عنصر تخيل مي گويم که گاهي در شعر کودک و شعر نوجوان خلط مي شود. تخيل در شعر کودک خوب نيست ، چون منطق کودکانه به قدر کافي تخيل دارد، اما در شعر نوجوان چون نوجوان با واقعياتي برخورد مي کند که گاهي از آنها سرخورده هم مي شود، تخيل مي تواند موثر باشد».
افشين علا نيز درباره رويکردهاي جديد شعر کودک و نوجوان و با اشاره به نوظهور بودن آن عنوان مي کند: «شعر کودک و نوجوان در حال حاضر به تحرک و پويايي نياز دارد، که رويکردهاي جديد در قالب ها مي تواند بخشي از آن باشد و امکان بخت آزمايي در قالب هاي جديد ايجاد شده ، ضمن اين که در نوع نگاه و زاويه ديد هم معتقدم بايد به شيوه هاي جديد فکر کرد.»


شعرهاي مبتذل و بازاري
عدم برنامه ريزي صحيح در حوزه نشر شعر کودک و ناکارآمدي اين حوزه ، منجر به چاپ کتابهايي شده است که رنگ و لعاب هاي فريبنده ، طبقه ناآشنا و متوسط جامعه را جذب مي کنند.
مساله اي که تاکنون موجب اعتراض بسياري از شاعران مطرح و بنام کودک و نوجوان شده است. اين که اشعار بازاري و به عقيده بسياري مبتذل چه تاثيري مي تواند در ادبيات و ذائقه بچه هاي ما بگذارد، مبحثي است که شاعران بارها از جوانب مختلف آن را متذکر شده اند افشين علا به اثر مخرب اين گونه آثار به عنوان اولين تصاوير و ذهنياتي که کودکان پيدا مي کنند، در روح بچه ها اشاره مي کند و مي گويد: «وقتي بچه هاي ما با اين آثار بزرگ مي شوند، در آينده هم به سراغ سوژه هاي سطحي خواهند رفت ، چنان که بسياري از اقشار جوانان همچنان به دنبال سوژه هاي غيرعميق و بازاري هستند؛ اما خانواده هايي که کودکان خود را به مطالعه واقعي جذب مي کنند.
در بزرگسالي هم جواناني با اشتياق به مطالعات عميق و اهل تفکر و انديشه خواهند داشت و اين مساله چيزي نيست که بشود براحتي از آن عبور کرد يا آن را سطحي دانست.
جواد محقق هم انتشار بي ضابطه کتابها و اشعار بازاري را در ظهور افرادي مي داند، که به عنوان شاعر و نويسنده روي دست ادبيات مي مانند و براي خود انجمني درست مي کنند و توقعاتي هم دارند او معتقد است : «کتابهاي بازاري نبايد به عرضه و تقاضا گذاشته شوند و همان طور که با غذافروشي هاي فاسد برخورد مي شود.
نبايد اجازه داد برخي با تخريب ذائقه هاي افراد غذاهاي روحي نامناسب به بچه ها بخورانند و ارشاد بي دغدغه محکوم شدن به سانسورگري بايد از انتشار کتابهاي اين گونه جلوگيري کند و کتابها بايد حداقل نمره لازم را از سوي کارشناسان کسب کنند.
وقتي کتاب شعري چاپ مي شود که هيچکدام از قواعد شعري را ندارد و در يک شعر واژه چشمهايت را به صورتهاي مختلف چشماتو، چشمات رو، چشمها تو، چشمهات رو و چشمهايت مي آورند و حتي زبان عاميانه را هم تخريب مي کنند، چگونه مي توان تصور کرد نتيجه نامطلوبي نداشته باشند.
بخصوص اين که با رنگ و لعاب فريبنده افراد را جذب هم مي کنند.» جعفر ابراهيمي سادگي بچه ها را در پذيرش آنچه ارائه مي شود نقطه قابل توجه و مهمي مي داند و متذکر مي شود.
بازارهاي کتاب مملو است از کتابهايي که سليقه بچه ها را تنزل مي دهند، ذائقه و زبان آنها را تخريب مي کنند و فرصت عميق شدن را از بچه ها مي گيرند.» شايد يکي از وظايف شاعران کودک و نوجوان ، اين است که ميان دوران کودکي و بزرگسالي پلي برقرار کنند که محتويات آن تخيل ، انديشه و تفکر باشد.
اگرچه بسياري از شاعران مطرح و بنام به دلايل مختلف که غم نان اصلي ترين آنهاست ، به آفرينش آثاري دست زده اند که چندان مورد علاقه خودشان هم نيست ؛ اما ذائقه طبيعي بسياري از مردم به دليل ناآگاهي و عدم معرفي نمونه هاي برتر روز به روز به سمت ظواهر و رنگ و لعاب هاي فريبنده سقوط مي کند.
جعفر ابراهيمي براي ارتقاي سطح شناخت خانواده ها از شعر کودک و نوجوان ، معرفي کتابهاي خوب اين حوزه را وظيفه رسانه ها مي داند و اعتقاد دارد: «نبايد به کتاب مثل اسباب بازي که وسيله سرگرمي است ، برخورد شود. خانواده ها بايد برسند به جايي که کتاب مثل نان شب برايشان ضروري شود و به ويتامين فکري بچه هايشان بيشتر توجه کنند.»
افشين علا در اين باره ، مشاوره خانواده ها را با مراکز و نهادهايي که کار تخصصي کودکان انجام مي دهند کارساز مي داند. در سالهاي بعد از انقلاب ، رشد کمي تعداد کساني که در حوزه هاي تخصصي کودک و نوجوان کار کرده اند و از آن جمله شاعران ، به رشد کيفي در اين حوزه منجر شده است.
جواد محقق ، در مقايسه وضعيت نشر شعر کودک و نوجوان در پيش و پس از انقلاب مي گويد: در آن دوره ما بندرت مي توانستيم زماني پيدا کنيم که دست بچه ها بدهيم ، تا بخوانند اما الان براحتي از ميان عناوين مختلف گزينش مي کنيم.
اين رشد نسبي اميدوارکننده است. البته اگر کتابهاي بازاري و فريبنده مجال حضور به آثار برتر را بدهند و اگر غم و دغدغه نان و معيشت زندگي شاعران توانمند را به سمت سرودن آثار سطحي و بازاري سوق ندهد...»


 


شاعري حساس در برابر جهان


بي بي سي
 
با حرفهايي از ضياء موحد و يدالله رويايي
به مناسبت هفتادمين سالروز تولد فروغ فرخزاد

   
فروغ فرخزاد (1345- 1313)
پانزدهم دي ماه 1383 هفتادمين سالروز تولد فروغ فرخزاد است، به همين مناسبت در گفتگويي از ضياء موحد، منتقد سرشناس ادبي ايران، درباره ميراث شعري فروغ پرسيديم. او، فروغ را شاعري حساس دربرابر جهان مي داند که شعرش بازتاب زندگي است. آنچه در زير مي آيد حرفهاي موحد در باره شعر فروغ است:
در شعرهاي فروغ به خصوص در شعرهاي بلند، خط محتوايي شعر طولاني است. براي مثال در شعر "تولدي ديگر" که با مصراع "همه هستي من آيه تاريکي است"، شروع مي شود عشق، زندگي، باروري، حديث نفس، گذشته و تصوير پشت تصوير مي آيد. مثل اينکه آينه هايي در کنار هم در طول زمان روبروي زندگي گذاشته باشيم و بازتاب همه زندگي را در آنها ببينيم. ساختارهاي اين چنيني مجالي به پرداختها و ايجاد روابط، ميان تصويرها و ساختن مجموعه اي يکدست و يکپارچه نمي دهند.


از اين لحاظ شعر فروغ بازتاب زندگي است پر از محتوا و مضمونهاي پراکنده که خط ارتباطي آنها زمان و تصادف است. جاي تصوير ها در شعر فروغ، همانند جاي حوادث و برخوردها در زندگي است. براي مثال از خانه که بيرون که مي آييم ممکن است اول حسن رابينيم و بعد حسين را؛ اما اشکالي هم ندارد که اول حسين را ببينيم و بعد حسن را.


 

شعر فروغ شکل زندگي را به خود گرفته است. بيش از آنکه متاثر از ارزشهاي زيباشناختي باشد، متاثر از انديشه ها و احساسهاي لحظه اي است. احساسي که من از خواندن شعر فروغ مي کنم مانند احساسي است که در بازگشتن از سفر کوتاهي دارم.


شعر فروغ چنان پر از لحظه ها و مناظر کوتاه و جدا جداست که خواننده هميشه تعدادي از آنها را جا مي اندازد.


اين شگرد شعري فروغ است. شگردي که عذرخواه بي پيوندي تصويرهاي شعر اوست. در هر بار که شعر فروغ را مي خوانيم به تصوير تازه اي توجه پيدا مي کنيم که در قرائت قبلي از نظر پنهان مانده بوده است.


در شعر فروغ هم، مانند شعرهاي بزرگ متشکل، مي توان چيزي کشف کرد، اما اين چيز، کشف رابطه نيست، کشف تصوير است.


در شعرهاي شکل گرفته تصوير ها هم زيبا هستند و هم لازم. نمي توان يکي از آنها را حذف کرد و يا جايش رادر شعر تغيير داد. نظم مجموعه بهم مي خورد.


اما در شعر فروغ تصويرها اغلب زيبا هستند اما لازم نيستند. در شعرهاي فروغ لطمه اي که حذف يک تصوير به آنها مي زند مانند لطمه اي است که کندن درخت سر کوچه، به کوچه مي زند. وجود اين درخت ضروري نيست، اما وقتي وجود داشت بريدنش کوچه را از چيزي محروم مي کند.


سخن کوتاه، اگر درست معني اين حرف را بفهميم که هنر از سويي حساسيت در برابر جهان و از سويي ديگر بيان اين حساسيت در قالب رابطه هاي تازه است که در اساس فرهنگي هستند و عناصري که هنرمند به طبيعت و فرهنگ، و به فرهنگ پيش از خود اضافه مي کند، بايد قبول کرد که فروغ به اندازه اي که شاعر است هنرمند نيست.



از يدالله رويايي، شاعر پيشکسوت ايراني و از دوستان فروغ نيز خواستيم که مطلبي درباره فروغ براي وب سايت بخش فارسي بي بي سي بنويسد. او ترجيح داد که به جاي آن، شعر زير را که به مناسبت ششمين سالمرگ فروغ نوشته بود، براي چاپ در اختيار ما بگذارد:


در تعاون عظيم مرگ


 
در لحظه اي که به او فکر مي کنم او را بيشتر دوست دارم، و او از آدم هايي بود که فکر کردن به آنها، ديدن آنهاست.


آخرين باري که بر سر خاکش رفتم، تنها ماندم و تنها آنجا، منتظر حضور انسان ماندم. همان چهره اي که روحش شکل زندگي داشت، و آن چهره را همان زندگي به من مي داد.


آن روز وقتي که آستينش در رود تکان مي خورد، در زير نور او شب انسان را از سايه ساخت، که زير نگاه من گيسوي ماهيان را شانه مي کرد، يا آستينش را در رود مي تکاند.
حيرت که کردم، خطابم کرد: حضور مضاعف!


حضور مضاعف ؟ پس درست است که آدمي طاقت توقف در عدم را ندارد.
من در تعاون عظيم مرگ بودم که با من مي گفت:
- من از معاشرت دو قفس مي آيم.


قفسش را که نشانم داد قفس خويش را شناختم، سرم را روي قبر نهادم و بر زمين دراز کشيدم.


شرم ستاره با من، وقتي که مرگ با فکر مرگ تطبيق مي کند، مي گفت:
- روي بالش ، جمجمه ها مهربان ترند.


بهمن 1351
يدالله رويايي


فروغ در يک نگاه


فروغ فرخزاد در پانزدهم دي ماه و يا آن گونه که پوران فرخزاد، خواهرش مي گويد در هشتم دي ماه 1313 در تهران به دنيا آمد. در شانزده سالگي با پرويز شاپور، نويسنده، ازدواج کرد که حاصل آن پسري به نام کاميار(تنها فرزندش) که در سال 1331 به دنيا آمد. اين ازدواج در سال 1334 به طلاق انجاميد.


آشنايي فروغ با ابراهيم گلستان، نويسنده و فيلمساز، پاي او را به دنياي فيلم و سينما کشانيد و تا پيش از مرگش در بهمن 1345 در "کارگاه فيلم گلستان" به عنوان تدوينگر فيلم مشغول بود. حاصل کار او از دوران "کارگاه فيلم گلستان"، فيلم مستند "خانه سياه است" (1341) بود که از بهترين هاي سينماي مستند ايران محسوب مي شود. اين فيلم از جشنواره فيلم کوتاه اوبرهاوزن به جايزه نخست دست يافت.


فروغ نخستين دفتر شعرش را با عنوان " اسير" در سال 1331 منتشر کرد. پس از آن مجموعه شعرهاي "ديوار" و "عصيان" به چاپ رسيد.


در ۱۳۴۲ فروغ در نمايش "شش شخصيت در جستجوي نويسنده" نوشته لوئيجي پير اندلو و به کارگرداني پري صابري بازي کرد و در اواخر همان سال مجموعه "تولدي ديگر" با تيراژ بالاي سه هزار نسخه توسط انتشارات مرواريد منتشر شد.


ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد، کتاب شعر ديگري از فروغ است در سال 1343 منتشر شد.


فروغ فرخزاد در روز 24 بهمن 1345 در سانحه رانندگي جان سپرد و در قبرستان ظهيرالدوله دفن شد.


 
استادان ايراني و سعودي در زمينه ترجمه آثار ادبي دو كشور همكاري مي‌كنند


تهران ـ۱۷ دي ۱۳۸۳ـميراث خبر: گروه فرهنگ ـ در چارچوب برگزاري هفته فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در شهر رياض، يك سلسله سخنراني‌هاي علمي در محل سالن نمايشگاه مركز فرهنگي ملك فهد اين شهر برگزار شد.
به گزارش روابط عمومي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، در اين جلسات، سخنرانان بر همكاري‌هاي دو جانبه در زمينه‌‌هاي مختلف فرهنگي و ادبي تاكيد كردند. دكتر محمد علي آذر شب از استادان دانشگاه كشورمان، در يكي از اين جلسات با عنوان «ريشه‌هاي مشترك ادبيات معاصر فارسي و عربي» به ايراد سخن پرداخت.
وي با بررسي نقش ايرانيان در ادبيات عرب و تاثير متقابل ادبيات عربي و فارسي در گذشته و حال، از «محمد مهدي جواهري» شاعر بزرگ جهان غرب به عنوان نمونه‌اي از شعراي معاصري كه تحت تاثير ادبيات فارسي قرار گرفته نام برد.
همچنين « رسول جعفريان»، استاد دانشگاه و مسئول مركز تاريخ و جغرافيا در قم، با عنوان «جزيره العرب در متون جغرافياي ايراني» در يكي ديگر از اين جلسات كه در طول هفته فرهنگي كشورمان در رياض برگزار مي‌شود، سخنراني كرد.
وي با اشاره به اينكه ايرانيان در تكوين جغرافي اسلامي نقش برجسته‌اي داشته‌اند، گفت: «نكته مهم در آثار جغرافي ايراني آن است كه مكه را مركز عالم دانسته و يا دست كم اولين بناي ساخته شده روي زمين را خانه خدا مي‌دانند. بنابراين پايه و اساس در اين قبيل آثار، مكه محوري است.
در اين جلسات، حضار كه از استادان و متفكران بنام عربستان سعودي بودند، سوالات خود را در رابطه با روابط فرهنگي و ادبي ايران و جهان عرب مطرح ساختند و همگي خواستار فعال كردن حركت ترجمه از فارسي به عربي براي آشنايي با صحنه فرهنگي و ادبي ايران در گذشته و حال شدند.



 
 شعر همچون «سند تاريخى»
  
  
 دويچوله  
 يوليا وازنه‌سنسكايا Julia Wosnessenskaja شاعر زن روس امسال ۶۵ ساله مي‌شود.


يوليا وازنه‌سنسكايا متولد پترزبورگ است‌. با پدر و مادرش از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۹ در برلين شرقي سابق زندگي مي‌كرده‌. معلم روستا و روزنامه‌نگار بوده‌است‌. به‌دليل فعاليتهايش در جنبش دگرانديشان روسيه توسط سازمان امنيت شوروي سابق «ك‌.گ‌.ب» در سال ۱۹۷۶ دستگير و به پنج سال تبعيد به وُركوتا محكوم مي‌شود‌. به‌خاطر اقدام به فرار‌، اين‌بار براي وازنه‌سنسكايا حكم دو سال اردوگاه كار‌اجباري در منطقهٌ ايركوتسك صادر مي‌گردد‌. او پس از آزادي دوباره به‌خاطر مبارزه در راه حقوق بشر‌، در سال ۱۹۸۰ در برابر انتخاب اردوگاه كار و يا خروج از كشور قرار مي‌گيرد‌. اين‌بار وازنه‌سنسكايا به همراه دو پسرش راهي آلمان غربي مي‌شود‌.‌ از اين شاعر تبعيدي، در روسيه آثار پراكنده‌اي به چاپ رسيده و چند كتاب نيز در‌ تبعيد آلمان از او منتشر‌شده است‌. با هم شعري از اين بانوي شاعر را مي‌شنويم كه نشانگر روزهاي سختي‌ست كه بر او در زير سايه وحشت حكومتي تماميت‌خواه گذشته است.


«شعر نوشته‌شده براي خود به‌عنوان هديه روز تولد، ۱۴ سپتامبر۱۹۷۶»


چسبيده به ميله‌ها، در باد تاب‌خوران


پر مي‌گيرد به‌سويم چنين بلند


                                 برگي زرد.


درگاهِ زندان خاموش است و هيچكس


به سوت تنها و شادمان من پاسخ نمي‌دهد‌.


دوستان من اينجا نيستند‌،


                           دلخوشي‌ام همين است.


قلبم مي‌گويد‌: «‌به چنگشان نيفتاده‌اند !‌»


و صداي سرودك من مي‌آيد‌،


                                    همچون زنجرهٌ تابستان


يا چون كبريتي كه در باد مي‌گدازد.


روز تولدم را جشن مي‌گيرم امروز


كاملاً تنها‌.


امروز، بدون دوستانم‌!


                          بهتر‌!


دنبال مي‌كند مرا از ميان پنجره چشم خدا‌،


و چشم گرگ نگاه مي‌كند از آن‌سوي در.


دوستان من اينجا نيستند‌،


                           اين پاداش من است‌!


هواي زندان تازه است و صاف به‌وقت شب


و در اوج‌، در آسمان لنينگراد


سوت من، تنها و بي‌خيال پرواز مي‌كند‌.


يوليا وازنه‌سنسكايا در اين شعر نشان مي‌دهد كه چگونه شعر بنا به گفته برتولت برشت شاعر بلندآوازه آلماني، مي‌تواند به سندي براي ثبت تاريخ بدل شود، سندي كه هيچگاه از ميان نخواهد رفت.


 



 

آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

[email protected]

 



AGHALIYAT.jpg

تازه ترین مجموعه غزل

فاضل نظری

پخش:88410848