تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول
آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

iranpoetry(at).gmail.com

 



 


December 16, 2004 03:27 PM

شكلكي براي مرگ/حبيالله بخشوده

 سروده ي جليلل صفر بيگي


 حبيب‌الله بخشوده


به  نقل از  مجله الفبا
«شكلكي براي مرگ» اگر چه، دومين مجموعة شعر شاعر خوش ذوق و صميمي «جليل صفربيگي» است، اما به اعتقاد نگارنده مي‌توانست نخستين بام پرواز شاعر باشد و پيش از مجموعة «چرا پرنده نباشم؟» توان شاعرانگي و انرژي نهفتة شاعر را منعكس كند.
«شكلكي براي مرگ» اما شهود شاعرانة مؤلف را زيباتر از هميشه به نمايش گذاشته است. مجموعه‌اي كه پرسش و پاسخ به روزي از مفاهم هميشگي و دغدغه‌هاي والاي انسان ديروز و امروز را در قالب ابياتي موزون و زلال در خود پنهان کرده است. مرگ با همان رازگونگي و عمق ديرياب خود كه انگشت اشارة انسان را همواره به سمت خود نگه داشته يكي از مفاهم ماناي اين دفتر است و بي‌خود نيست كه صفربيگي براي مرگ شكلك درمي‌آورد تا او را به جدال زندگي بكشاند و آن را به سخره بگيرد:
خودت را شكل دلقك در بياور
اداي يك عروسك در بياور
سر هر فرصتي تا زنده هستي
براي مگ شكلك در بياور


شکلکي براي مرگ ص 90
مفهوم والا و تپندة ديگري كه در سراسر مجموعة شعر مورد نظر مطرح است و ذهن و زبان شاعر را به سپاس وا داشته مفهوم «عشق» است. مفهوم عشق در دفتر مذكور نه فقط در لغت سه حرفي عشق كه در توجهات، تالمات و حساسيتهاي شاعرانه در دوستي با هستي، انسان و طبيعت جريان دارد.
بر هر چه به غير عشق پا بگذاريد
دست دل خويش در حنا بگذاريد
عاشق بشويد، مردم! عاشق بشويد
يك نام خوش از خويش به جا بگذاريد
شکلکي براي مرگ ص 80


***
تا بوده عشق بوده و خوف و رجاي آن
تا از سر كه اين تب خونريز بگذرد؟
شکلکي براي مرگ ص 25


كه صد البته تعبير شاعرانه‌اي چون «تب خونريز» تعبيري با ملاطي كهنه و نو را برمي‌تاباند. خونريز بودن عشق كه در ديوان شاعري چون مولوي به گونة شيري شرزه رخ مي‌نمايد و تب دار بودن آن كه امروزي‌تر است و مضاف بر اين تركيب «تب خونريز» وصفي نوتر و به كمال‌تر از عشق را نشان ميدهد.
آرمان و آرزوي شاعر همواره در حالت تمنا كه با چاشني اي از اميد و نگراني همراه است جلوه‌گر مي‌شود.
آرزوهايي كه در جاي خود اصيل، ساده و شاعرانه است و گاه مضمون اغلب شعرهاي امروزه نظير:
اي كاش كه درد و داغ مي‌آوردي
يك پنجره رو به باغ مي‌آوردي
وقتي كه به ديدن دلم مي‌آيي
اي كاش كمي چراغ مي‌آوردي
شکلکي براي مرگ ص 62
«اگر به خانة من آمدي، براي من اي مهربان، چراغ بياور1 (فروغ فرخزاد) »
كاش باراني ببارد قلبها را ترك كند
بگذرد از هفت بند ما صدا را تر كند
شکلکي براي مرگ ص 35


***
«اي كاش آب بودم / گر مي‌شد آن باشي كه مي‌خواه 2» احمد شاملو
با تورقي در بخش غزلهاي شكلكي براي مرگ مي‌توانيم تجربه هاي شاعر را در دو زبان و با دو شيوة نزديك به هم در بيابيم. شيوة قديمي‌تر سرودن غزل كه مربوط به سالهاي آغازين دهة هفتاد تا سال 78 است. اين غزلها به مؤلفه‌هايي چون استحكام زباني، بهره‌گيري از رديفهايي سخت و امروزين و ضربة معنايي و موسيقايي قافيه و مزمزة نوعي فضاي نيمايي پايبندند. غزلهاي تقسيم، خواب، جغرافيا، يقين، قنديل ماه، بيدار خوابي از اين زمره‌اند. از اين تاريخ به بعد صفربيگي شاعري است كه سعي دارد تجربه‌هاي جديد غزل دو سه سال اخير را داشته باشد. تجربه‌اي كه امكانات بياني تازه‌اي را در شعر ايجاد مي‌كند و غزل را به سمت غزلي فرم گرا، محتوا گريز، موجز و متفاوت سوق مي‌دهد. سه غزل «طناب»، «گنگ»، «سرود خودش را» كه در ادامه‌ مي‌آيند از اين جمله‌اند:
شب، التهاب، عشق، غزل، نقطه چين
نامه، جواب، عشق، غزل، نقطه‌چين
سيگار، گريه، خاطره، آب، قرص
آتش، عذاب، عشق، غزل، نقطه‌چين
باران، حياط، كوچه، خيابان، سكوت
روز، اضطراب، عشق، غزل، نقطه‌چين...
شکلکي براي مرگ ص 11


در غزل «طناب» نيز سراينده بدون به كارگيري فعلي پايان دهنده به گزاره‌هايش، گزارشي مصور از اضطراب و اندوه و خودكشي شاعري را نمايش مي‌دهد. واژه‌ها در اين غزل، نماهاي موزون صحنه‌هاي يك گزارش اند و اين بار دوربين شاعر لحظات متوالي حيات و مرگ را زيباتر شكار كرده است.
و اين در جاي خود موفقيتي تازه است، اما اين توفيق شاعرانه اگر با تمهيداتي چون انتخاب رديفي جمع و جورتر همراه مي‌بود مي‌توانست كامل‌تر باشد. ضمناً رديف «عشق، غزل، نقطه‌چين» با توجه به همجواري با واژة طناب و پايان غم انگيز گزارش شاعرانة مؤلف، نوعي تقابل محتوايي را به وجود مي‌آورد.
غزل «گنگ» اما ارزش خود را در مواردي چون چند لايگي در رفتار ديگرگون با زبان (ايهام در فعل زدن، تكرار، سجع هدفمند) تشخيص در مفاهم مانايي چون عشق و مستحيل شدن شاعر در اشياي پيرامون (تلفن) پيدا مي‌كند. اما غزل «سرود خودش را» كه فاعل عنوان شعر هم، خود غزل است آوانگارد، متمايز و متجدد است. غزل اگرچه از نظر رديف نظير غزلهاي ديگر است ولي قافيه هاي مزدوج و مثنوي گون و پاره شدن رشته رشتة آگاهانة آن در بيت ناتمام سوم، استحاله مؤلف و مرگ او را در متن جلوه‌گر مي‌سازد و مؤلف زندة ميرايي است كه اين بار خودش را در جايي از غزل دفن كرده است. مكاني نامشخص كه مي‌تواند مصرع دوم بيت سوم ادامة آهنگين غزل يا ابتداي آن باشد.»
غزلهاي «ماه 1» و «ماه 2» و بيمارستان نيز ساختاري روايي دارند كه تسلسل روايت و مفصل‌بندي غزل «ماه 1» كاملتر و طبيعي‌تر از شعر بيمارستان به نظر مي‌آيد و اين چيزي نيست جز تمهيدهوشمندانة شاعر در رواني روايت البته رديف نه چندان شاعرانة بيمارستان كه نوعي تعمد را يدك مي‌كشد غزل را درگيرودار كلمات و ناهمدستي قافيه و رديف گرفتار كرده است
صبح رخ باخته در وسعت بيمارستان
گريه آميخته با غربت بيمارستان
بوي تهايي و سرگيجة سكر آور خواب
الكل ريخته بر صورت بيمارستان
صبح خاكستري جمعه و طعم گس مرگ
مزه‌اي تلخ‌تر از شربت بيمارستان
شکلکي براي مرگ ص 15
سمبلها در شعرهاي اين دفتر اغلب در هماهنگي با بافت شعر حياتي شاعرانه مي‌يابند و به جز موارد اندك غالب نمونه‌هاي نمادين در سروده‌هاي صفربيگي تازه، كم مصرف و امروزي اند. گو اينكه شاعر ميانه‌اي با نشانه‌ها و نمادهاي قديمي‌تر و منسوخ ندارد، لذا اگر زياد به تاريخ نقب بزند سر از مولوي، بوسعيد، بايزيد و ايوب در مي‌آورد و صد البته اين نمادها بار ارزشي و روايتي خود را آن گونه كه رايج است به همراه دارند.
خدا گواه من از عشق بي‌خبر بودم
سر كلاس غزل بوسعيد يادم داد
رموز حيرت و اسرار عشق بازي را
به يك اشاره شبي بايزيد يادم داد
شکلکي براي مرگ ص 14
بخش قابل توجهي از ديگر نمادهاي موجود در سروده‌هاي اين دفتر حاصل تلاش ذهني شاعر در تداعي خاطرات دوران كودكي است. و اين بار او نمادهايي را صيد مي‌كند كه سالهاي سال همة ما در نخستين سال هجي كردن الفبا با آنها زيسته‌ايم.
سارا، دارا و چوپان دروغگو نمادهايي هستند كه اينك شاعر در بازآفريني آنها و دميدن روح شاعرانه در كالبدشان خوش درخشيده است. سارا و دارا در اين سروده‌ها مي‌توانند آفرينش رمانتيك واري از شخصيتهاي جديد عاشق در شعر امروز باشند:
خبر چون سيل دنيا را گرفته
كه دارا رفته سارا را گرفته
خودم را دار خواهم زد يقيناً
دلم تصميم كبري را گرفته
شکلکي براي مرگ ص 95


طبيعت تصاوير شاعرانه در اين دفتر متفاوت و متنوع است شاعر در غزلهايش بيشتر از آرايه‌هاي تشبيه و استعاره سود مي‌برد. گاه نيز ايماژها برپاية توصيفات ساده و بي‌پيرايه استوارند. نمونه‌هاي زير مي‌توانند براي تصاوير مخيل و موزون غزلهاي اين دفتر مثالهاي روشني باشند:
يقين دارم كه روزي شيشة‌ شفاف عمرم را
به دست سرنوشت ـ اين كور مادر زاد ـ خواهد داد
و يا در شب شب تاريك در اوج جنون عشقت
به پشتم كوله بار سنگي فرياد خواهد داد
شکلکي براي مرگ ص 37
***
آن ماه گر ز كوچة ما نيز بگذرد
شايد كه قرن سلطة پاييز بگذرد
شکلکي براي مرگ ص 25


صفربيگي اما در دوبيتيها و رباعيهايش بار تصويري شعر را علاوه بر تشبيه و استعاره به دوش كنايه ها و ضرب‌المثلهايي مي‌گذارد كه در اكثر قريب به اتفاق ابيات موجد آناتي شاعرانه‌اند. ضرب‌المثلها و كنايه ها و نمادها سه ابزار اصلي در دقايق شاعري سراينده محسوب مي‌شوند. استفادة‌ ديگر شاعر از سه ابراز بياني ياد شده، طنز عاميانه و گاه تلخي است كه چاشني شعرهاي اوست. گاه شاعر اين دفتر آگاهانه و از روي تعمد ضربة نهايي را در كوتاه سرودهايش بر عهدة همين لحن طنزآميز و مطايبه گون مي‌گذارد و مسائل عميق فلسفي و اجتماعي نظير مرگ، هبوط، حيات و ...را طعني لطيفه وار مي‌زند.
مجبور شدم كه قاتلم را بكشم
اين آينة مقابلم را بكشم
بين خودمان بماند امروز غروب
تصميم گرفته‌ام دلم را بكشم
شکلکي براي مرگ ص 51


به جز غزل، رباعي و دوبيتي بيشترين حجم كتاب «شكلكي براي مرگ» را تشكيل مي‌دهد و صفربيگي در اين دو قالب مشابه به زيبايي درخشيده است و نو بودن و پوست اندازي خود را به معناي تام واژه نمايش مي‌دهد. تعابير نو، تشبيهات، استعاره‌هاي تازه و بهره‌گيري فراوان از كنايه ها و ضرب‌المثلها، تصويرها را از نوعي تخدير مهيج و عادت تلخ تكرار رهانده است و اين ايماژگرايي در تجانس با زبان ساده و گاه عاميانهي مؤلف كه معمولاً مفاهم و مضامين مشترك بشري رانشان مي دهد وجه بالغ و متكامل شعر امروز مي‌تواند باشد:
خوب و بد و اشتباه را بگذاريد
شيطان و من و گناه را بگذاريد
مي‌خواهم از اين به بعد آدم باشم
لطفا سر من كلاه را بگذاريد!
شکلکي براي مرگ ص 56
در هر صورت موفقيتهاي دوست گرامي «جليل صفربيگي» كه در دفتر شعر «شكلكي براي مرگ» در سه قالب غزل، دوبيتي و رباعي خوش درخشيده، مرهون تلاش مجدانه، نقد پذيري، صداقت و صفاي ويژة اوست و صاحب اين قلم همچنان منتظر روزهاي بهتر و پنجره‌هاي تازة ديدن و حس كردن براي اوست. به اميد آن روز.


 

 

IranPoetry.com/Hadi Mohammadzadeh/©2004-2010 • All Rights Reserved
بازنشر اينترنتي مطالب اين سايت با ذکر
آدرس دقيق بلامانع است