تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول
آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

iranpoetry(at).gmail.com

 



 


July 31, 2004 08:54 AM

مکتب تجربه گرايي جان لاک

 


 

مکتب تجربه گرايي جان لاک


locke.gif



مترجم:
 هادي محمدزاده


جان لاک تأكيد مي‌كند  كه شناخت ما از جهان پيراموني، داده‌هاي پردازش نشده و اطلاعات خام،  و داده‌هايي  ابتدايي است كه آن‌ها را به وسيلة حواس به دست مي‌آوريم: ما به طور فزاينده‌اي در معرض پذيرش و دريافت تأثيرات ويژه از روشني يا تاريكي ؛ سرخي‌ و زردي‌ و لاجوردي ؛ داغي و سردي؛ همواري و ناهمواري ؛ سختي و نرمي‌، و غيره و غيره قرار داريم ؛ تا آنجا كه در مراحل اولية حيات محسوس، كه تازه پا در اين دنيا مي‌گذاريم حتي قادريم يك اسم مادرزادي به خود بگيريم اما از ابتدا آنها را به ثبت مي‌رسانيم‌، و برخي از آنها( نام‌ها) را به خاطر مي‌سپاريم و بگونه‌اي سعي مي‌كنيم برخي را با برخي ربط دهيم، تا اينكه سر انجام، تصورات و انگاشت‌هاي كلي را در مورد آنها شكل مي‌دهيم. ما  سعي مي‌كنيم ايده‌هايي كلي در مورد اشيا، را با دريافت تأثيراتي از محيط اطراف خودمان، به دست  آورده ،  و  بعد مراحل يادگيري را از فرق نهادن بين اين شي و آن شي آغاز ‌كنيم‌. فرق نهادن را اين گونه شروع مي‌كنيم كه مثلاً، جسم پشمالويي كه همواره در اطراف ما مي‌پلكد و با چهار پا حركت مي‌كند و صداي خاصي در مي‌آورد، را سگ بناميم. از همان مراحل اوليه، تصورات و ذهنيات ما، پيچيده‌تر مي‌شود و در نهايت، انگاره‌هاي مشكل و پيچيده‌اي در مركز حواس ما شكل مي‌گيرد، و به تدريج ما يك ديد روشن و قابل درك در مورد جهان به دست مي‌آوريم ؛ و نيز توانايي انديشيدن ما در مورد آن گسترش مي يابد.
يكي از مواردي كه (لاك) روي آن تأكيد مي‌كند اين است كه  تنها حواس ماست  كه  ارتباط مستقيمي ميان ما و واقعيات پيراموني ما ايجاد مي‌كند:
 منحصراً ، به واسطة حواس ماست كه هر چيزي كه از آن مطلع مي‌شويم، قادر است از جهان پيراموني با ما رابطة نزديك برقرار كند. ما با اين داده‌ها و اطلاعات،  ظرفيت انجام  همة چيز‌هاي شگرف  و  پيچيده را در مغزمان ، گسترش مي‌بخشيم ؛ اما اگر چنانچه ما شروع به بهره‌برداري از موادي كنيم كه از اطلاعات مركز حواس ما نشأت نمي‌گيرد فقط ارتباط ذهني‌امان را با واقعيات جهان پيراموني از دست داده‌ايم. در آن حالت‌، چه امكان پردازش ذهني وجود داشته باشد يا نداشته باشد‌، آن مواد نمي‌توانند با هر چه در جهان پيراموني وجود دارد، ارتباط بر قرار كنند.
البته‌، ذهن مي‌تواند‌، از منابع در دسترس خودش‌، رؤياها و همة چيزهاي خيالي ديگر را كه هيچ همخواني با دنياي پيراموني ندارند، توليد كند.. اما (لاك) به اين نتيجه مي‌رسد كه ادراكات ما  از هر آنچه به صورت واقعي، هست و وجود دارد –  و فهم ما از حقيقت، از جهان -- بايد هميشه در نهايت، از آنچه با حواس تجربه كرده‌ايم نشأت بگيرد يا شكل گرفته از عناصِري باشد كه نهايتاً از چنين تجربه‌اي ناشي مي‌شود. اين لپِ كلامِ مكتب اصالت تجربه است.
همان طور كه  معمول است   در  هر نظرية فلسفي ‌، نكتة ضروريِ مطلبِ اصلي ،  متكي بر  عناصري  غير محتمل است و رد  شدني است. مثالي كه در اين جا مي‌توان آورد همين نظريه‌اي (مقبولِ افلاطون) است كه مي‌گويد ما با يك ميزان مشخص آگاهي از جهان، متولد مي‌شويم كه اين آگاهي را از موجوديت قبلي‌امان به دست آورده‌ايم.
اين بيش‌تر منسوب به (لاك)زمان ماست، كه نظرية (رنه دكارت) را رد مي‌كند به اين صورت كه، ما فقط به واسطة آگاهي اكتسابي خودمان‌، مي‌توانيم به دريافتمان از جهان پيراموني اعتبار ببخشيم. در حقيقت، (لاك) مخالف نظرية تصور ذاتي، در هر شكل و صورت بود: او مي‌پنداشت كه چنين چيزهايي صحت ندارد. او بر اين باور بود كه وقتي متولد مي‌شويم ذهن ما شبيه ورق سفيد كاغذ است كه تجربيات بعداً روي آن نوشته مي‌شوند، و اصلاً همة آگاهيِ پس‌آيند ما و درك ما از جهان پيراموني، از اين اصول سر چشمه مي‌گيرد.
(ايده‌هاي نوين)
اين نظريه‌، يا پيامد‌هاي وابسته‌ به آن‌، سرانجام در تمامي دنياي غرب فراگير شد. امروز اين نظريه براي بسياري از مردم آنقدر آشناست كه فكر مي‌كنند مسئله‌اي بديهي و آشكار بوده‌، و فقط يك هم حسي مشترك ساده است. اما لاك وقتي آن نظريه را پيش كشيد و مطرح كرد اصلاً بديهي و آشكار نبوده و در نوع خود جديد بود‌،. برخي از پيامد‌هاي اجتماعي آن، در حقيقت يك انقلابي ايجاد كرد. طبق اين مبحث ، هر كس با ذهني شبيه كاغذ سفيد و يك لوح نانوشته‌، به دنيا مي‌آيد‌، ، پس هيچكس هنگام تولد ارشديت و برتري‌اي بر دگري ندارد: همه چيز براي هر فرد، چه اوي مرد، چه اوي زن، بستگي به اين دارد كه او چگونه آن‌ها را تحصيل و كسب كرده است. ايده‌هاي لاك به ويژه در فرانسه، مستقيماً‌، به اين باور همگاني كه تودة مردم با كسب و تحصيل، مي‌توانند از  انقياد اجتماعي آزاد باشند‌، و همه در يك موقعيت مساوي قرار  گيرند، منجر شد. " ايده‌هاي نوينِ "، لاك همچنان كه از نام آن پيداست‌، پا به پا و هماهنگ با علم جديد گسترش يافته بود‌، هم تأكيد اصلي‌اش روي مشاهده قرار مي‌گرفت و هم بر تصورات كلي تجربه‌ستيز صحه مي‌گذاشت. لاك خودش به تمايزِ ميان جنبه‌هايي از عناصر مادي كه مي‌توانند به وسيلة علم شناخته شوند ( لاك به ناچار، طبق دانش روز خودش مي‌انديشيد )، و آن‌ها كه نمي‌توانند به وسيلة علم شناخته شوند، رسميت داد. تمايزي كه به وسيلة گاليله هم مطرح شده بود. به گفتة لاك جوانب عناصري كه علم قادر بود آن را بر رسد، آن چيز‌هايي است كه مستقل و بركنار از شخص مشاهده‌گر است: مثلِ طول‌، پهنا، بلندي، وزن، موقعيت مكاني‌، شتاب در حركت، قابليت اندازه‌گيري ، و صفات خاص و غيره. بنابر اين استقلال  از مشاهده‌گر1،  يعني اين كه اين خصايص مي‌توانند همچون ويژگي عيني و قابل مشاهدة يك عنصر‌، به شمار بيايند كه  بنابر اين به وسيلة لاك (كيفيات اوليه)2 ناميده شدند.
 پايان
1- ( يعني براي درك آن‌ها به لوازم حسي خاصي نياز نيست.م)



2 –
primary qualities
 لاك فيلسوف انگليسى براى هر شى‏ء فيزيكى دو دسته كيفيات مطرح‏كرد: 1. كيفيات اوليه: مانند شكل معين، اندازه معين و .... كه هر شى‏ء فيزيكى از آنها برخوردار است، خواه كسى آنها رادرك كند يا نه. 2. كيفيات ثانويه: نظير طعم، رنگ، بو، و .... كه وجود آنها مشروط به حضور نيرويى درك‏كننده و اندامهاى‏حسى است

 

IranPoetry.com/Hadi Mohammadzadeh/©2004-2010 • All Rights Reserved
بازنشر اينترنتي مطالب اين سايت با ذکر
آدرس دقيق بلامانع است